نام شناسی داستان / فاطمه محسن زاده |
|
عنوان مقاله :
نام شناسی داستان
(شواهدازداستان های احمد محمود و محمود دولت آبادی )
______________________________________________
نام شناسی داستان از بخش های تازۀ علم « نام شناسی » است که به طور عمده به سیاست های نامگذاری نویسنده داستان توجه می کند . از نظر نام شناسی می توان به شخصیّت های یک اثر از زوایای مختلف نگاه کرد. به عنوان مثال می توان به اسم وشخصیّت اثر ، ففط با توجه به نقشی که در داستان به عهده دارد توجّه کرد ویا مشخّصه های معنایی آن را مورد نظر داشت ویا تنها نام شناسی را از نظر اسم خاص، عام ویا ضمیر به کار برد .
اسم هایی که نویسنده برای شخصیّتهای داستانش استفاده می کند، به طورمعمول خنثی واتّفاقی نیست و دارای بار عاطفی واجتماعی ونشان دهندۀ خاستگاه فکری نویسنده است . اسم های داستان در خدمت قشربندی آن هستند واز این رو با مطالعۀ نام شناسی تاریخی داستان می توان تا حدودی به روند فکری جامعه پی برد وتغییرات احتمالی آن را بررسی کرد . مثلاً می توان این نکته را روشن کرد که چرا در دوره ای اسم های خاصّی در جامعه وهمین طور در داستان معمول می شود و درچه شرایطی این اسم ها فراموش می شوند وتغییر شکل می یابند . ۱
دررمان ” مدار صفردرجه ” ، اثر احمد محمود ، اسم هایی، نظیر :نوذر، برزو، اشکبوس ، مهراب و کندرو می بینیم که یادآور نام شخصیّت های شاهنامه فردوسی است .
دررمان “زمین سوخته ” نیز نام ها جلوۀ درخشانی دارند؛ به عنوان مثال نام برادر راوی که به شهادت می رسد، «خالد» است . نام برادر دیگر راوی که شهادت خالد را به چشم خود دیده است « شاهد» است. « باران» نام شخصیّتی با شهامت است که در میدان جنگ به شهادت می رسد. «ننه باران » و«عادل» در بخشی از داستان که مربوط به دستگیری یوسف بیعار واحمدفری است؛ مأمور اجرای عدالت می شوند وآنها را اعدام می کنند .
در بعضی از اسم های این داستان نوعی ظنز ظریف نهفته است که در حقیقت
گامی درجهت آشنازدایی است ؛ به عنوان مثال نام دو نفر معتاد که در قهوه خانۀ مهدی پاپتی هستند، « رستم افندی» و« ناپلئون» است ونام زن چاق کل شعبان « سروجان» . بابا اسمال همۀ گاوهایی را که از تو کوچه جمع کرده است؛ اسم گذاری کرده است. « رجب سیاه » که به گفتۀ بابا اسمال چشم ها وپوزه اش عین چشم ها وپوزۀ رجب حمّال است . « لکاته خانم» گاو ماده زردرنگی است که لک وپیس سفید دارد و « وکیل کرم» ، مثل وکیل کرم است که همیشه موی سپیدش را حنا می بندد و گشادگشاد راه می رود، پیر است واز کارافتاده، امّا هیأتش پرمدّعا است .
در مورد ” کلیدر” چون دولت آبادی فکر می کند نام کامل است ، این نام را برای رمان عظیم خود بر می گزیند؛ نامی که نویسنده درجست وجویش بوده است وتمام آن چیزهایی را که او به طور گسترده وهمه جانبه می خواسته ، می تواند در خود بگنجاند.
نام روستای «زمینج» در رمان “جای خالی سلوچ ” یک اسم خیالی است که ازخود زمین گرفته شده است وبه گفتۀ نویسنده با این «ج» که به آن اضافه شده یک حالت گیرا، مثل چنگک وقلاب دارد: «زمینج» . معیار برای ساختن این کلمه، خود زمین وحالت انسجام وبر نشستن آن درزبان است.
دولت آبادی در مورد نام « ابراو » می گوید:
« این از زمرۀ نامهایی است که مردم به قرینۀ نام اصلی یک شخص می سازند. فکر می کنم اسم اصلی ابراو باید ابراهیم بوده باشد … معمولاً در همه جا، وبیشتر در دهات بچه ها برای همدیگر اسم جعلی می گذارند … بسته به قواره اش ، بسته به خو یش ، بسته به رفتارش ، … هر کسی یک اسم مجازی یا عنوان خاصّی دارد.» مثل عباس در این رمان که بعد از واقعۀ چاه، لقب پشمال می گیرد . ۲
در مورد نام مرگان یکی از شخصیّت های اصلی داستان جای خالی سلوچ ، آمده است : مرگان : مهرگان = میتراگانا، مرگان به فتح میم= میراننده، کشنده شکار . ۳
دولت آبادی در مورد« مرگان » می گوید:
«حقیقت این است که من از دوران بچّگی ، ازمادرم وگاه ازپدرم وجابجا – خیلی کمتر – از دیگران می شنیدم که زنی بوده است به نام مرگان. پدرم که – روانش شاد باد – معتقد بود که مرگان به زبر میم یعنی کشندۀ شکار؛ ودر آغاز این نام خاص که آمیخته با شخصیّت آن زن بود، در ذهن کودکانۀ من ، اثری خاص به جاگذاشته بود ؛ به خصوص که هر وقت مناسبتی در گفت گوها پیش می آمد، در مورد امکانات وتوانایی های زن، مرگان جامع ترین مثال بود» . ۴
« در کلیدر نام ستّار که دهقانان را بر ضدّ ارباب ها هم قسم کرده است، تجّسم بخش انقلابیونی چون ستّار خان است که خواستۀ خود را در احزاب سیاسی نیافته است و دنباله رو روح رمانتیک عصیان عامّه می شود» . ۵
بابقلی یعنی « باباقلی» بندار که بر « تاجران کوچ کننده » اطلاق می شود، جهن، نام سرداری که به جنگ با گل محمّد برمی خیزد، به معنی «جهان ، دنیا» . گل محمّد پسری که به شفاعت حضرت محمّد(ص) به خانواده هدیه شده است، مدیار « محمّد یار» و مارال یا مرار بر وزن قرار، به معنی« آهو » نمونه ای ازنام های به کاررفته در کلیدر هستند که بنا به طبیعت این رمان برگرفته از نام های خطّۀ خراسان هستند . ۶
________________________________________________________
۱ . اخوّت، احمد: دستورزبان داستان، ص ۱۶۷- ۱۶۱٫
۲ . چهل تن، امیرحسین و فریاد، فریدون: ما نیز مردمی هستیم، ص ۱۷۷٫
۳ . دولت آبادی، محمود: جای خالی سلوچ، ص ۹٫
۴ . چهل تن، امیرحسین و فریاد، فریدون: ما نیز مردمی هستیم، ص ۱۴۲٫
۵ . میرعابدینی، حسن: صدسال داستان نویسی ایران، ج ۳، ص ۸۷۸٫
۶ . زنگنه، پری: آوای نامها از ایران زمین ( چاپ دوم، تهران: کتابسرا، ۱۳۷۶)، به ترتیب ص ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۷، ۱۸۸٫
دسته: مقاله | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
سيروس نوذري گفته:
سلام خانم محسن زاده
دستتان درد نکند .تنها نکته ی کوچکی به ذهنم رسید که بگویم :جهن نام یکی از پسران دلاور افراسیاب است در شاهنامه ی فردوسی که در داستان جنگ بزرگ کی خسرو اسیر ایرانیان می شود.
اسماعیل شریف نژاد گفته:
سلام
و ممنون از مطلب و زحمتی که کشیدید
اگر می شد تحلیلی هم از محیط ، رفتار و دیگر ویژگی های شخصیت با توجه به همین نامگذاری شخصیت ها ارائه داد مطلب کاملتری می شد
محمد صادق ملکیان گفته:
سلام گرامی.بسیار آموزنده بود…سپاس!
حسین مقدس گفته:
به گمان من میتوان به عنوان یک قاعدهی کلی چنین گفت که انتخاب نامها و همچنین عناوین داستانها همیشه در خدمت برجسته کردن عنصر غالب بودهاست. به عبارت دیگر مناسب ترین محل برای عرض اندام عنصر مرکزی موردنظر نویسنده، نامها و عنوان داستان است.
مجتبی دهقان گفته:
سلام خانم محسن زاده عزیز. مقالتون رو خوندم. اما لازم می بینم چند نکته رو بگم.۱-نام شناسی به عنوان نام این مقاله بسیار وسیع تر و دارای دارای خوزه های جدیدی است که شامل قوانین و حتی فراروی از قوانینی است که مقاله شما داعیه دار آن است و آنرا به اسامی در داستان های این دو بزرگوار محدود کرده است.۲- در ابتدا به نظر می رسد منظور شما از نام شناسی بررسی چگونگی انتخاب نام برای داستان باشد تا بررسی انتخاب نام برای شخصیت های داستان۳- آبا لزوما شخصیت ها نامی دارند؟ و اگر ندارند همه پیرو یک قاعده هستند؟ فکر می کنم این تفکر دانشگاهی که هر چیز را می خواهد به واژه علم فرو بکاهد( چون رویکرد پزیتویستی این وازه مشخص است)مدتها ست عمرش در عرصه نقد حرفه ای به سر آمده است.۴- نقد اصولا بر فراروی هایی تاکید دارد که به قوانین جدیدی در اثر هنری منجر می شود تا به انچه که موجود است.
به هر حال سپاس فراوان از شما.
مجتبی دهقان
____________________________________
سلام و درود
اغلب در مورد نوشته هایم ، نظرات را می خوانم و می گذرم ، اما باشناختی که از شما دارم، به نظرم رسید چند کلمه ای بنویسم .
همان طور که می دانید این مقاله ها بخشی از یک تحقیق وسیع تر است که به صورت کامل وجامع در مورد آثاراحمد محمود و دولت آبادی ، به انجام رسیده است .این عنوان یکی از عناوین فرعی فصلی مفصل است که در آن به مطالبی دیگر در زمینه ی ” زبان داستان ” پرداخته شده است.این نام در این اندازه و باذکر شواهد ، به نظرم کفایت می کند وهرچه بیشتر ، گسترده شود ؛ بیهوده است ومباحث دیگری را در بر می گیرد که هدف من در این سطرها نبوده است.
در مورد نکته ی دوم هم باید بگویم که نام شناسی در داستان ، به بررسی اسامی انتخابی نویسنده می پردازد برای شخصیت ها .
نکته ی سوم اصلا ربطی به این مقاله ندارد و در حوزه ی تکنیک های داستان نویسی قابل بررسی است.
در مورد دانشگاه خود من هم از منتقدان این نظام آموزشی هستم، اما یک سره هم به تخریب وکلی گویی در مورد آن و عزیزانی که حق استادی به گردن من دارند؛ نمی پردازم؛ هرچند خود من هم بسیاری از داشته هایم را از صرف تحصیلات ندارم که حاصل مطالعه است و مطالعه و نوشتن ، آن هم در فضای شهری چون یزد که خودتان شرایطش را می دانید و اگر چنین نبود ، به گوشه دنج کتاب ها پناه نمی بردم که خسته ام از کج فهمی ها و ادعاها و پزهای روشنفکری که اپیدمی شده است…
همیشه فکر کرده ام یک ده آباد ، بهتر از صد شهر ویران است … در حد توان ودانشم ، نوشته ام وادامه خواهم داد، یک نفر هم از این مطالب سودی ببرد ، برایم کفایت می کند
در ضمن مطلب مدعی نقد نیست و در دسته ی مقاله درج شده است
به هرحال سپاس از این که نوشتید
برقرار باشید
( فاطمه محسن زاده)
مهدی گفته:
سلام خانم محسن زاده
از مقاله شما لذت بردم و بسیار استفاده در واقع شما به تعدادی از سوالات من درباه نام شناسی در داستان پاسخ دادید
هرچند به قول آقای دهقان برایم مفیدتر بود اگر در باره انتخاب عناوین داستان توضیحات بیشتر همراه با نمونه های دیگر از این دو نویسنده بزرگ ارائه کردید
به هرحال مقاله شما برای من آموزنده بود
بهترین آرزوها
مهدی
عبدالله حکیم گفته:
به نام الله
خانم محسن زاده
با سلام و عرض ادب و احترام
اینجانب دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی هستم و رساله اینجانب در راستای نام شناسی است. در مورد علم نام شناسی و منابع آن اگر اطلاعاتی در اختیار دارید در اختیارم بگذارید
با تشکر فراوان
داکتر گل احمد یما گفته:
خانم محسن زاده ،از تحقیق جالب تان یک جهان سپاس.من دو نکته را درین مورد فقط برای ایجاد ارتباط با شما که روی موضوع جالبی کار میکنید متذکر میشوم.
الف. ابدال “گ” به “ج” در عربی امکان دارد باعث ایجاد نام زنانۀ مرجان از منشای “مرگان” شده باشد.گرچه کلمۀ مرجان در زیولوژی معنی مشخص داردکه همه میدانند ولی در حوزۀ زنده گی دری زبانان ممکن است این نام از نظر توجه به بار حماسی آن برای دختران برگزیده شود نه به معنی زیولوژیک آن.
ب. موضوعی که شما مطرح میکنید به عنوان یک مبحث سیمیولوژی باید در نظر گرفته شود وبا پایۀ ایتمولوژی ومورفولوژی در زبانشناسی وبا چگونه گی نامگذاری ومراسم نامگذاری کودکان گروههای فرهنگی درانتروپولوژی به عنوان مطالعات فرهنگی سمت بیابد.
علی گفته:
با سلام و درود فراوان
مدت هاست سرگردان در جستجوی نامی اصیل و ریشه دار و در عین حال لطیف و گوش نواز در مورد طلا و جواهر هستم ولی نمیابم..
لطف میکنید اگر راهنماییم کنید