شعری از محمّد صادق ملکیان |
|
به درد خود خو کرده ام:
به تطاول شاخه ی خشکیده ی آن نهال نارس،
که در قلبم آماس کرده است …
به تاول ترکیده ی این گام های بی پایان
در بیراهه های این برهوت بی جهت،
… به جستجوی تو؛
به جستجوی خویش؛
به جستجوی او؛
به جستجوی هیچ…
راز اندوه چشم های مرا
از لبانم نپرس!
که حتی این حروف،
حرف های مرا تحریف می کنند.
در مردم چشم من خدایی ست؛
که میل دیده شدن ندارد
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
نسرین گفته:
سلام نوشته هایتان فوق العادست میشه قدری از نوشته هایتان را به ایمیلم ارسال نمایید
|
|