دو شعر از فریبا حیدر زاده |
|
ـ یک
“دلا بسوز که سوز تو کارها بکند”
دروغ گفته! کسی نیست یاد ما بکند…
میان این همه انسان که خسته ی دردند،
چگونه ناله ی من “رفع صد بلا بکند” ؟
خدا کجاست؟همین جا که سخت تنهاییم؟
نمی شود گره از کار خلق وا بکند؟
دلم گرفته و هر روز بدتر از دیروز…
یکی رعایت این روح خسته را بکند!
هنوز وصله ی کابوس کفر بر تن ماست
یکی بیاید و این وصله را جدا بکند!
چقدر ساکت و سردید ای زمینی ها!
یکی برای ظهورش خدا خدا بکند…!
ـ دو
خاطراتم را بده دست پرستو ها، برو
زجر دارم می کشم خوبم … همین حالا برو!
دیر دارد می شود،مجنون لیلا روی من!
تا که جان نسپرده در آغوشت این لیلا، برو
این قدر دل دل نکن!دل را به کشتن می دهی …
سوز دارد قلب من،یا راحتم کن یا برو …
مرگ تدریجی است دل کندن از آغوشت ولی …
من که مدتهاست مردم! کم کن ام از “ما ”،برو …
گر چه طوفان آرزوهای مرا بر باد برد
گر چه سهمم این نبود از زندگی … اما برو
می روی گم می شود دل در غبار رفتنت …
خواهشا امشب بمان! فردا … نه پس فردا برو …
دسته: شاعران یزد, شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
اسماعيل شريف نژاد گفته:
خوانده بویدم
دوباره خواندم
و زیبا بود
مجنون گفته:
عالی و بسیار دل نشین. من که مدت هاست مردم، ولی خیالم راحته که دیگه لیلایی هم نیست!
شاعر زنده گفته:
این کارها جای تبریک داره به خانم حیدرزاده
کسی که خیلی آروم ولی پیوسته داره در شعر قدم میزنه و زیاد جدی بهش فکر نمی کنه در صورتی که استعداد خوبی داره.
کارهای زیبایی بود براشون آرزوی موفقیت می کنم
سجادسلیمانی نسب گفته:
بسیارعالی بود قبلانم خونده بودم.تبریک بیشتربه خاطراولی
حیدرزاده گفته:
سلام خدمت تمامی دوستان و البته اهالی شعر و ادب
تشکر میکنم از نظرات خوبتون خصوصا جناب آقای صادقی بخاطر تزریق انگیزه شون:)
و هم چنین خسته نباشید میگم به مدیران وبلاگ بخاطر مدیریت خوبشون
احرامیان پور نوید گفته:
. سلام و درود. هم بر خواهر خوبم خانم محسن زاده و هم به شاعر این پست. ایشان را نمی شناسم .اما خیلی خوب و لطیف سروده اند. اگر یزدی اند به وجودشان افتخار می کنم و اگر نه، ایران سرای من است. پایدار باشید
هاتف کلانتری(رهگذر) گفته:
قبلا اشعارتان را شنیده بودم ولی وقتی شعر زیبا باشد خسته نمی شوم از خواندن و شنیدنش
همیشه شاعر باشی و پیروز
نادم گفته:
درود و سپااس مهربان بانو پاینده باشید
سپاااسگزارم
الهی
خانه آبادان
مجتبی دهقان گفته:
واقعا نمی دونم چه چیز منحصر بفردی در این اثر وجود دارد که این همه باعث شعف دوستان شده است. لطفا یکی از دوستان به به و چه چه کننده این مسئله را برای من باز کنند.
ويدا گفته:
بیت آخر خیلی واکنش زیبائیس از هجوم افکار برقلم……امیدوارم آثار دیگر شما را ببینم و بخوانم…موید باشید….
محمدرضا کریمی بختیاری گفته:
….ای عشق من ! به قلب و جانم بیا تا من برای تو انسانیتی رو به رشد باشم و همه چیزم را به پایت بریزم .ای انزوای بی پایان من ! بیا تا من در تو گم شوم .ای لایتناهی ! من خود را مانند یک قربانی به تو می سپارم تو مرا پاک و بی لکه ساز ای خدا ! من در انتظار این هستم تا در نور تو عمق عظمتت را ببینم .خودت را در ایمان به من بنمایان.
امین گفته:
سلام
عالی بود مخصوصا اولی موفق باشید