عنوان مقاله :
باز خوانش «ترجمه سکوت»رامین یوسفی
…چنین گفت های ضد روایی…
_________________________________________________________
«ترجمه سکوت»اغراق در ضد روایت هاست. وجه اخباری ،انگاره های شهودی، حس های متناقض و لحن تخاطبی در هم می آمیزند تا طرح زیر ساختی با زمینه های ادبی،سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی پی ریزی شود.
ساختار زبان متن متوازی روایت ها قیاسی – تقابلی است. شاعر با غرابت زبانی و روابط محسوس اشیاء و پدیده ها در پی نمودهای انتقادی است. فرآیند های حسی – حرکتی گاه پیش شرطی به بافتار کلام است. او گزارشگر حس های درونی خویش است. با انگاره های عادتمند و روایت های خطی به خلق تصاویر عینی پرداخته است. در هم تنیدگی اتفاقات و خلق تصاویر روایی از شاخصه های این نوع شعر می باشد. در این هستی شناسی گفتمانی نوعی جنون مندی فرمیک حس می شود:
ـ زمان مست است و/سخت حکم می راند/وهیچ پنجره ای/چشم به راهی نگشود/تا تحلیل عشق را درباکرگی آفتاب/به نظاره بنشیند/دنیا/به آخرین سطرهایش/ نزدیک می شد/( شعر انسان ۲۰۰۰)ص ۲۱
روابط آوایی کلمات، ساختار نحوی، در هم نشینی واژه ها به آموزه های انتقادی گره خورده است. برجسته گی تصاویر ذهنی – عینی گاه کوبش و حماسی و گاه خشن و نرم و زلال است. در هم تنیدگی فرم و محتوا فرآیند ی تاویلی دارد . پاره روایت ها با مفاهیمی چون مرگ، اندوه و تنهایی در بعد خطی روایت می شوند.فراخوانی مدلول های بیرونی و فضا سازی های فرمیک تصاویری روایی با مضامین تغزلی – انتقادی خلق می کند.
گزاره های«ترجمه سکوت» نمودی تجربی دارند؛زبان ساده با محوریت عشق ـ مرگ صورت وانموده ای از روایت محسوب می شود.ترکیب سازی در شعرها بافتار انتقادی دارد:
ـ جهان/ هنوز پر از ترانه است/ومن همچنان /در خیابان جمهوری/«جمهور»را می خوانم/که افلاطون هرشب/ در آرمان شهرش/دست به سرقت می زند/وبرای رد گم کردن با شاگردانش می فلسفد/تو امّا/شوکت سکوت ما را /به سخره مگیر/که ترجمه اش فریاد است/فریاد/(ترجمه سکوت) ص ۲۶
توصیف های «من شعری» ارجاع به روساخت های متنی است. المان و موتیف ها
در بافت گفتاری نمود پیدا می کنند و شعر زبان محور از گفتمان های تاریخ ،اسطوره و روایت هویت می گیرد. گرایش به روابط انسانی و برجسته سازی ضمیر اول شخص مفرد در رویکردهای ساختاری خود را نشان می دهد.
در«ترجمه سکوت» با روایت های غیر روایی به توصیف زمان تاریخی می پردازد. ابهام و تعلیق شعرها دارای ریشه قیاسی است.شعر با حرکت های عینی بین موقعیت های تراژیک و کمیک قرار گرفته است.
معیارهای ساختاری فرمیک چشم اندازی به مولفه های شعری است؛ بعضی کلمات پارادوکس را شدت می بخشد ،با بیدار کردن اشیاء و پدیده ها در شعر دو سویه گی ایجاد می کند(۱)
در این جهش ها نوعی آشفتگی ارتباطی بین بندها حس می شود. تردید میان دو فضای عینی و ذهنی جز عناصر کلیدی متن محسوب می شوند.تعارض و تقابل در طنز موقعیت و گروتسک نمود پیدا می کند:
ـ دیگر نه حوصله ی «فدریکو گارسیا لورکا» را دارم و/نه حوصله ی «اوکتاویو پاژ»/اصلا به من چه مربوط/که «گابریل گارسیا مارکز»/با «صد سال تنهایی »اش/آدمی را /تا مرزهای رئال جادویی می کشاند/ویا «یونسکو»/با نمایش مسخره ی «صندلی های خالی»/اوقات فراغت بازنشستگان را/پر می سازد/(شعر برج عاج)ص ۵۶
«ترجمه سکوت»نوعی معادل یابی در نحو زبانی است؛ شعری که به سمت شعار می رود و از سطح زبانی دور می شود. تعمیم پذیری،به چالش گرفتن انگاره های عادتمند، لحن دوسویه و المان هایی نظیر گروتسک و نقیضه در گزاره های خطی حلول کرده اند. زبان ایمایی شعر در درجه اهمیت ثانوی است و کلمات ابزاری برای کشف زیبایی های ساختاری ندارد و زبان در فراز و فرود جریان های ادبی معلق مانده است!
گاهی «چنین گفتِ» نظریه پردازانهِ روشنفکرانه است؛که شاید جالب باشد ولی مهم نیست(۲)نوعی آرمان گرایی که همشه به سمت انتقاد نمی رود،
یوسفی روایت گر ضد روایت ها است؛این فرافکنی و خودنمایی مفهومی در روایت زمانی بروز می کند. تعمیم یافتگی تک بعدی از لحاظ ساختار زبانی به نثر پهلو می زند.رویکردی روایت محور دارد؛محور اصلی شعر ساختار روایی آن است:
ـ پناه بر شعر!/چه اکتشاف غریبی؟!/اینجا حتا در روز روشن هم /رویا های آدمی را می دزدند/تا به نام خودشان /ثبت کنند/بیچاره راوی/نمی داند /که مهر بازگشت/نقطه ی پایان شعرش می شود/(شعر راوی- متن)ص۷
شعریوسفی همانند اتم پر از فضای خالی است؛ در ساختار محتوایی دال فقط یک مدلول را به ذهن متبادر می کند. تک محوری ،یک سونگری و تک معنایی وجزیی نگری های طنز آمیز در تعارض با جهان متن می باشند.
در «ترجمه سکوت»حادثه ای در زبان اتفاق نیفتاده است و متن فضایی معتدل و محتاط ندارد. متن از عناصر شعری تهی و شاعر یک گزارشگر صرف محسوب می شود. روایت ها ساختار معنایی- فرمی ضعیفی دارند. این یک سونگری، تک محوری و ساده گرایی در شعر یوسفی نه روزنه ای رو به روشنایی نه رویکردی نو به شعر مدرن است.
پی نوشت:
۱- « اشیاء جان دارند و باید بیدارشان کرد»صدسال تنهایی» مارکز
۲- «آنچه برایم جالب است همیشه مهم نیست»پل والری
دسته: