زیر نارنج نشسته باشیم
من شیر
تو شعر
بنوشم
بنوشانیاَم
و بنوشی
دستم را بـِ . . . بــِ . . . گیر
آنی . . . ما . . . مان
روزی که دست تو نبود
زَ. . . زِمین خوردم
روزی که دست تو نباشد
زمین میخورَدَم
زیر نارنج نشسته باشیم
نارنج خانهامان
کاموا ؟
نه
نه
نه
برگ
حرف هامان را
خیس
کرده باشد
به هم رفته باشیم
تا ریشه
من ریشه ی یادها
تو خنده هامان را
پیدا کنیم
خنده هات هم
که تلخ شده
این را خودم فهمیدم
وقتی که خنده هات می لرزند
این را خودم می فهمم
زیر نارنج بایستیم
آنیما !
من
یادها
تو
خندههامان را
گریه کنیم
گربه شویم
دست هات را
بِـ . . . بِلیسم
و تو
دست هام را
بِ . . . بِگیری
و شعر _ شیری شیرین
که از پستانهات
آت
ت
اما بازهم که
صدای پایِ آ دم ها
آ
آ
آ
آ
.
.
.
.
.
.
نارنجمان کجاست؟
نارنج
آغوش و
بوسههامان کجاست؟
دسته: