آن گونه که من زیست شناسم به جهانا
آن گونه شناسان همه کف کرده دهانا
آن گونه ترینم ، هم از آن گونه که در باد
آشفتهی این همهمهی جانورانا
آن گونه ولی حیف که این گونه هنوزم
دنبال یکی گونه ی نایاب دوانا
آن گونهی نایاب که در شکل حیاتی
از گردهی دیوار و پلنگ است همانا !
آن گونه که انسان بشود وای بر انسان
انسان نشود وای بر انسان تر از آنا !
آن گونه که سرخ است ، که سرخش خود سیلی ست
دستش خود سیب است . که کرمش خودمانا !
آن گونه ! الا آن همه گونه ! تو کجایی ؟!
اینجا ظلمات است . جمعیا خفقانا !
آن گونه زمانی ست که از هر سر این شهر
از مردم چشم همه خون است روانا !
آن گونه به یاد آر ! بهاری … شب تاری
دنبال تو افتان شد و خیزید خزانا !
آن گونه که ما بی تو توانیم ، ندانیم !
یاد آر ! که دانا نبود هرکه توانا !
آن گونگی آموز اگر طالب فیضی
ای دوست ! یا ها ها ! جا ها ها نا !
دسته: