برگه‌ها

نوامبر 2024
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
 
No Image
خوش آمديد!
توگویی مرثیه امید همان سرود نجات است/ سهند ستّاری پيوند ثابت

«تنها به خاطر نومیدان است که امید به ما داده می‌شود» – والتر بنیامین

جهان امروز با تمام خط‌های پاره پاره‌اش خیابان‌های شهر را از راه‌های خاکی روستا‌ها جدا کرده است. شکاف میان تمامیت شکل یافته در رسانه‌ها و تفسیرهای باژگونه از واقعیت، نشان می‌دهد که «تمامیت» تصوری موهومی است. و همواره به سبب این شکاف‌ها، حضور تام هیچ هویتی امکان پذیر نیست. با توجه به تفکر مفهومی سوژه همواره در تلاش است تا تمامیت خود را حفظ کند، اما در وضعیت امروز سوژه مجاب شده تا به درون خود بخزد. سوژه با نفی تمامیت، الزاما با دو پاره گی خود روبرو خواهد شد. اکنون دیگر خبری از ابر انسان نیچه‌ای نیست، دیگر خبری از انسان نیست. پس کار را باید با خود «مفهوم» دنبال کرد. مفهوم امید، یاس، شکست و رنج که به شکل نابخردانه‌ای با هم گره خورده است. ایده پیشرفت و تکامل که همواره به صورت بالفعل جاری شده است و هیچ بالقوگی‌ای در خود پنهان نکرده است، مفهوم امید و بی‌امیدی را برای شانه خالی کردن از زیر «آینده سرایی‌های موهومی‌اش» حفظ خواهد کرد تا ثابت کند در جهان امروز هر امری در ‌‌نهایت به ضد خود بدل می‌شود. در جهانی که به شکل سراسیمه‌ای به سوی سیاهی حرکت می‌کند لازم نیست توجه خود را بر آماربازی‌های رسانه‌ای متمرکز کنیم تا دریابیم این «جا» دیگر قابل تحمل نیست. با این حال، در همین «جا» هاست که شهری و روستایی همراه با تمرین مکرر مرثیه‌ی شکست تراژیک، قوه خیال ‌پردازی‌اش را قوام می‌بخشد و رنج را در تقابل با بی‌امیدی در آینده فریاد می‌زند. اما آیا هنگامی که «بی» با «امید» همراه می‌شود الزاما مفهوم امید نفی می‌شود؟ آیا امید آن چهره فریبنده خود را آشکار می‌کند؟ اگر بنا باشد صرفا با انباشت شکست‌ها، آن را از نابودی و ویرانه­گی جدا کنیم در آن صورت مجاب خواهیم شد تا نیرویی را به وجود آوریم که به شکست پایان دهد. به نظر شما چیزی دم دستی تر از «امید» هم وجود دارد تا بتوان از شکست فرار کرد؟ شهر آتش می‌گیرد، روستا با خاک یکسان می‌شود و تو در تراژیک‌ترین حالت ممکن به آینده نگاه کرده و آن «جا» را خانه خود تلقی خواهی کرد. اما در این میان مرثیه امید را چه کسی سر می‌دهد؟ آیا مرثیه امید‌‌ همان سرود نجات است؟

بنیامین در ۱۷ آوریل ۱۹۳۱ در نامه‌ای به گرشوم شولم نوشت: «… همچون کسی در یک کشتی شکسته، از تیرکی در حال سقوط آویزان شده باشد. اما شاید او از آنجا نشانه‌ای به رهایی را باز یابد». امید همواره برای رهایی از شکست، مرثیه خود را سر داده است تا به قول بنیامین رنج گذشته را کامل کند. اما من و تو همواره در تلاش هستیم تا مبادا شسکت، تام و کامل تلقی شود تا مجال نجات هنوز برقرار باشد. اما از آنجایی که خبری از بالقوگی نهان در دل امید و بی‌امیدی ما نیست و همه چیز بالفعل صورت می‌گیرد پس حتی انباشت شکست در ویرانه‌ها، نابودی مطلق را کنار زده و ویرانه‌ها را از یکدیگر متمایز خواهد کرد. اکنون جوانه‌های موهومی امید بیرون خواهد زد و درست در همین لحظه است که به قول کافکا مقادیر بی‌پایانی امید خواهد بود لیکن نه برای ما. پس شکست به سبب امید / بی‌امیدی و در تقابلی مستقیم با نجات، چهره محافظه کارانه خود را آشکار خواهد کرد.

جهان بی‌امید و بن بست گونه اگرچه راهی به سوی نور ندارد و البته فراخوانی به سوی تاریکی صادر نمی‌کند اما دست کم امیدهای پوچ و واهی را دروغین و فریب گونه دانسته و آن‌ها را ملغی می‌کند. در آن هنگام که انسان مشکلات فریب و توهم را به جان می‌خرد و امید و اراده را برای بازنمایی شکست می‌طلبد زوال گرایی امر روزمره‌ی قطعه قطعه شده را با خود حمل می‌کند و هیچ حقارتی را از آن خود نمی‌داند. پس با توجه به اینکه امکان بهتر شدن وضعیت موجود وجود دارد، امید تنها با اتکا به این امکان به صورت بالفعل در موقع شکست و اشاره به شکست (پیش از شکست) ظاهر می‌شود. بنابراین وقتی امید نداشته باشی حتی نمی‌توانی به شکست اشاره کنی. و به تبع چنین وضعیتی، مجاب خواهی شد تا مرثیه امید را به سرود نجات بدل کنی و رنج را بر خلاف ایده بنامین ناکامل در گذشته‌‌‌ رها کنی. اکنون امید چهره فریبنده‌اش آشکار‌تر از پیش همچون مرثیه‌ای در برابر باد خوانده خواهد شد و سرود نجات از ویرانه گی به ما خواهد گفت که چه باید کرد. و درست در همین لحظه است که امید سرگردان از ساحت بالقوگی خود را کنده و همواره با ترس از انباشت شکست به امری فعلیت یافته بدل می‌شود. و درحالی که تنها قدرت ما در آری گفتن به «هیچ» است، همچنان به سرود نجات می‌اندیشیم. راستی دوست عزیز؛ جهان نیز همچنان با تمام خط‌های پاره پاره‌اش، خیابان‌های شهر را از راه‌های خاکی روستا‌ها جدا نگاه داشته است. جزیره دهقانان در آن سوی دنیا و جزیره شهروندان در این سوی دنیا…

دسته: مقاله | نويسنده: admin



ارسال نظر غير فعال است.

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image