سه شعر از زینب کریمی |
|
یک
با عطر بلال و شبهای سهشنبه
طلوع کردی
مماس
بر خوابهای خرگوشیام
بیدار که شدم با طعم گس گلابیها
در مرز گندیدگی
سهشنبه تمام شده بود
بلال تمام شده بود
خوابهای خرگوشی تمام شده بود…
دو
کاجهای این فصل
شبها مدام و آرام
زانوزده
در کوچههای بنبست
دعای باران میخوانند
کاجها تو را میخواهند
در بنبست افسانه
در خسوف چهارم این ماه.
سه
گمان ناگزیر زیبایی
و عبور دو مرغ دریایی از بالای سرمان
– شبیه من و تو –
درست مقابل حجمی از بنفشهها
– تهماندهی بهار امسال –
یک آهنگ
هزار کوچه آنطرفتر
از خانهی یک شاعر
اگرچه دور
که سهم ما مدام دوری بود
چشمانت بوی غریب کوکب میداد
رهسپاریم تا گورستان
و از آنجا
اتوبوس هایی که ما را تنها
به شهرستانهای دورمان
حمل میکنند…
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
حمیدرضا گفته:
سلام – بسیار عالی بود – خسته نباشید – من شعر سوم رو بیشتر دوست داشتم
مری گفته:
عالی. عالی. عالی بود دوست من.
مری گفته:
عالی. عالی. عالی بود دوست من. متشکرم.
|
|