هزار و سیصد و هشتاد و… چهار سالِ قبل ↓
دوباره یادِ تو افتاد و چهار سالِ قبل ↓
تمام شهر پُر از خوابِ خوبِ کودک بود
و بعد حادثه رُخ داد و «چهار سالِ قبل» ↓
نگاه کرد غریبانه آرزویش را
که رفت یک شبه بر باد و «چهار سالِ قبل»↓
دوید سمتِ من و پشتِ من پناه گرفت
صدای شیون و فریاد و «چهار سالِ قبل» ↓
گلوله خورد به قلبش و هر دو کشته شدیم/
شهید، مثل دو همزاد و چهار سالِ قبل↓
به روی هر دوی ما خاک سرد پاشیدند
زمان گذشت و باران چهار سالِ بعد ↓
به قلبِ ما که رسید عاشقانه سبز شدند
جوانهها به بیابان چهار سالِ بعد ↓
ببین که مرگ دروغی بزرگ بوده و بس!
نگاه کن به خیابان چهار سالِ بعد
هنوز جای قدمهای سرخِ ما باقی است
عبورهای شتابان چهار سالِ بعد
به هر کجا برسد این مسیر طولانی
نمرده عشق کماکان چهار سالِ بعد
دسته: