عنوان مقاله :
خوانش میترا سرانی اصل از شعرهای سریا داودی حموله/همزیستی در طبیعت
شعر ماهیتی جدا ناپذیر از شاعر دارد که همواره با رویکردهای متفاوت در ذهن و زبان ، خود را به چالش می کشاند .شعر آبشخور روح و روان است و خود را با ارگانیک زبان آمیخته و به ابراز هویت خود می پردازد . همچنان کلمه از نبض زندگی سرچشمه می گیرد و تداعی کننده صفحات زندگی و دغدغه های نوع بشر است بدون آنکه نقش مورخ را ایفا کند .
سریا داودی دغدغه ی زنی را که در جامعه ی بیمار نمی تواند جایگاه زن را ابقاء کند ، در درون دارد و سعی می کند این دغدغه را در زبان شعر جای دهد . بخش بزرگی از ذهنیت سریا را ذهنیت برخاسته از حضور و نقش زن در جهان هستی شناسانه ی او در بر می گیرد و البته گاه بیش از آنکه مصداقش را در جهان نوشتار او ببینیم :
-اگر سلام ام از روی آنتن نپریده باشد / و همه ی زن ها / در یک جای تقویم به ایستند / نو من می شوی
و عشق بین سبابه و شصت / هفت و هشت می شودص ۶۰ من ما بودم با دو فاعل اضافه
-نه به ماه می مانیم / نه به علف های بی امضاء / کودکان به ستاره ی ما سنگ می زنند / نمی دانند هر چه می دویم /به عشق نمی رسیم ص۶۹ از همان کتاب
زبان شعر سریا اگر لابلای شاخ و برگ های اضافه قرار نمی گرفت زیبایی اش دو چندان می شد . آنجا که شاعر در کند و کاو عناصر پیرامونش بی واسطه عمل می کند و تجربه های بی واسطه اش را در گروه کلمات قرار می دهد ، نقطه ی زیبایی شناسانه ی شعر او محسوب می گردد و کلمات در نیت شاعرانه توانسته اند از حس و معرفت لازم برخوردار شوند ، تا آنجا که مخاطب از التذاذ دریافت های شاعرانه بهره می گیرد .
-اگر رنگ عشق را / به ما گفته بودند / این چنین به گریستن عادت نمی کردیم / ص۶۰ من بودم با دو فاعل اضافه
روایت با توجه به ابزار اسطوره و تاریخ با محوریت کلامی شاعر و تصاویر غنایی از جمله خصوصیات شعر سریا
است . با توجه به اینکه این نگرش با سیاق و هم گرایی طبیعت و متعاقبا جستجو در هویت بومی شاعر می باشد:
-دوباره آیینه به دست باد داده ای / تا رمل کتاب های کهنه را بخوانی / تا دهان ابری کیکاوس باز شود /
نقل زال زادگان / صد شاهنامه شده است /ص۳۷ از کتاب نان و نمک میان گیسوان تهمینه
-ای کاش / سه حرف پژمرده را / به بازوی سهراب گره نمی زدی / ص۳۸ همان کتاب
آسیب شناسی که در عناصر راه یافته به بطن طبیعت گرای شاعر می توان یافت ، تکیه به مصداق هایی می باشد که یا نقش یکسانی در انبوه شعرها ایجاد می کند و یا کارکردی معادل خود را در شعر نمی یابد ، بدینگونه خالق فضاهای یکسان در برابر بیانی صرفا ذهنی می باشد ، با کارکردی نسبتا کهنه . مانند حضور باد و یا ماه در شعر :
-از شکل دست های تو فهمیدم /کلمات را / در گلدان ماه جا گذاشته ای /ص۴۲ من بودم با دو فاعل اضافه
-میان من و ماه چه بگذارم ؟ این حروف سیمانی / از سکوت / نمی دانند ص۲۷ همان کتاب
مردگان را فراموش می کنیم / تا از بادها سبقت بگیریم ص۲۰ همان کتاب
اگر کلمات کهف بیدار شوند / انجیل تازه تری خواهم آورد / ص۲۶ همان کتاب
حضور دانای کل در اغلب شعرها با لحن دیکتاتور مآب سعی در نشان دادن فرایض خود به مخاطب است . شاعر با آوردن سطرهای خبری و استفهامی قصد دارد ضربه آهنگ های ناشی از کلمات خود را در کنار مدلولهای موجود قرار دهد و آنها را به مخاطب تزریق کند .بعلاوه اینکه شاعر از کلی گویی و عبارات قصار و زبان نسبتا فخیم دور نمی شود .
-کدام تهمینه / آفتاب گردان ها را بویید / که از سایه ی خود می گریزی ؟ ص۴۸ من بودم ….
-وقتی ماه از ما جدا می شود / رویاها چه رنگی ست ؟
-دروغ ها را پای کدام درخت می ریزی ؟
-ماهیان پری زده به برکه های کهن برگشته اند ؟ / این جهان تعبیر خواب کدام دیوانه بود ؟ / که از ما می گریزی ؟
-نخستین کسی که دهان بادها را دوخت / من بودم / ص۳۶ از کتاب نان و نمک میان کیسوان تهمینه
-زخم های دلت را / برای کدام کبوتر چاهی واژه گو کرده ای ؟ ص۵۴ همان کتاب
حضور ترکیب هایی که گلوگیر است و به مثابه تحمیل کردن بینشی کلاسیک به شعر می باشد مانند :چشمان مورب کلاغ ، جیب های زمین ، دهان راز ، نگاه علف ها ، دهان ابری کیکاوس ، شقیقه ی رود ، هیس های ارغوانی و بسیاری دیگر از این دست نامگذاری شعرها یکی دیگر از عناصری ست که به مضامین و تعابیر فرازمینی دامن می زند و قصد افاده ی معنایی برتر و ایجاد پیچیدگی در ابعاد کلمه را دارد . در حالیکه اکثرا سنخیتی با ابژه و ساختار شعر ندارد . این عملکرد به مثابه برتری جویی و هم قدم بودن با آوانگارد خواهی در شعر می باشد . اما وقتی با ساختار و دایره واژگانی ( ماه و ابر و ستاره ، باد و آینه ) بدون تلفیق با اشیا دیگر روبرو می شود ، با ابژه ی صلح جویانه شاعر با این واژگان روبرو می شویم و تا اندازه ای تناقص بکارگیری این اسامی را با ساختار شعر مشاهده می کنیم . در واقع برای فهمیدن این قطار اسامی باید در طی
خوانش با دایره المعارفی همراه شویم : اکسایش ، آفرودیت ، سرخ واژه های آنزان ، طلسم هفت ضلعی پارسوماش ، فرنگیس در انحنا ، نی ستن و …..
سریا توانایی تربیت ذهن خود را در راستای شعرهای پیشرو دارد و اگر از اینگونه بسترسازی ها در شعر امتناع می کرد و به گونه ای ساده با حفظ وجوه زبانی خود تلفیقی با مضامین جهان زیست خود ایجاد می کرد ، به یقین به شعرهای پویا و سیال دست می یافت . همانطور که شاعر با نقاط ضعف و قوت در شعر امروز آگاه است و می تواند با پیوستن به نظام زبانی و اندیشگی متناسب با دانسته هایش انتظار خود و مخاطب را میسر سازد .
حضور سطرهای برجسته همراه با برش عمیق در شعر سریا داودی گواه بر توانایی شاعر است . که نباید سهل انگارانه از آن گذشت و از این شعر ها حظ وافر برد :
-زن پیاده رویی خسته است / نمی داند / روزی عشق تمام می شود / و ماه سایه های زمین را می بلعد / آسمان را به فعل اندوه صرف می کند / ص۳۵ من بودم با دو فاعل اضافه
-من ما بودم / با / دو / فاعل / اضافه / گم شدم / تا ببینم / کلمات /بیش از آدمی رنج می برند .
-سهم کودکی های من در چهاربیشه / تو بودی و تیک تاک ماه / و دختری که دیکته های درست مرا غلط می نوشت /
– دیگر هیچ آینه ای تاب گیسو بران ما را ندارد / مرثیه را به اسب های تشنه برسان / و ابرهای غم خوار را به کوه ما بفرست /آن سوی تاریخ مرثیه ای می خوانند / که چشم هزار فرنگیس می خواند /
اشارات و تلمیحات به مناسک بومی و تاریخی در این شعرها به کرات دیده می شود .
دسته: