دشوار است
در خون خود زندگی کردن
دشوار است
دشوار است
شناور بودن
در دریایی که سکاندارش تویی
در توفانی که همه چیز را با خود می برد
اینک می ایستم
تماشا می کنم
می چرخم
گردا گرد روز
اینجا کسی نیست
هوا انباشته از سکوت
من انباشته از حرف
و زندگی انباشته از تفاهمی که
به قانونم خنجر می زنند .
با قلبی فاتح
عقربه ها با قدم هایت حرکت نمی کنند
می توانی جهان را
و خودت را و مرا دور بزنی
و در نقطۀ صفر بایستی
ما اما می توانستیم
جهانی را فتح کنیم
بی که جغرافیایی تغییر کرده باشد
با قلبی فاتح
برهر آنچه بود و
هست .
تمام زنان دنیا شبیه هم هستند
تمام زنان دنیا شبیه هم هستند
راهبه ها
فاحشه ها
دیروز زنی را دیدم
چهره اش را رنگ کرده بود به اغراق
کمی شبیه من بود
و شبیه تو
و مثل تمام زنان دنیا
دنبال جایی برای زندگی
برای خواب
بیداری
برای عشق ورزیدن
و لقمه ای که مرگ را ناچیز می کند
تا کودکان در سیری خواب
لبخند بر لب داشته باشند
برای شکار کسی نیامده ام
برای شکار کسی نمی روم
گاهی حالم خوش است
می خندم
گاه در تنگنای گلویم
گریه می کنم
و همیشه یک فکر
در خواب و بیداری ام زنگ می زند
گوشی را برمی دارم و
می گویم چه زشت و کریه است
مرگ بر فقر.
دسته: