دو شعر از ساناز داوود زاده فر |
|
یک .
تئاتر
تمام زندگیت
اتاق خواب را کرده ای سیاه
چراغ مطالعه را
پرژکتور
با سیگار مه می سازی
آخر سر نقش َت می شود سیاه
با این سیاه بازی
سیاهم نکن
دو .
صلیب شده ای
بر خود می دوزم تو را
تاجِ خارِ تو بر موهایم
درد کشیدن ماهی
بر ماسه های خیس را می ماند
دسته: شعر | نويسنده: admin
|
نظرات بینندگان:
صدیق گفته:
خانم ساناز داوودزاده..ضمن تشکر از گرایش و تمایل شما در عصر شلغم و باقلا و فرهنگ شکم بارگی و و شعور ستیزی ..بسیار مایلم بدانم از شعر چه تعریفی در ذهن داری و تفسیرتان از شعر در کدام فصل سال بر کدام شاخه کدام درخت سیب می نشیند….اگر رفیق قافله نقد منصفانه ای بی کاسه قضاوت خود خواسته به تماشای
ذبح جگرگوشه ات بنشین و دم مزن که ناقدان بی رحم در شرحه شرحه کردن فرزند خویش هم بی تعارفند….پدرود
|
|