میعاد
مهتاب در خرام
میعادگاه خزانی بود
دیر آمدی
شب را میان کوچه های خزانی
با یادهای تو زده پرسه ای
فانوس سوی خموشی رفت
و باغ کوچه های میعادگاه
ما را برای هم تعریف کردند
خنجر
ای خنجر طلایی قدیمی
در سینه بند او چه می کنی؟!
گر تاج می فرستی گر تیغ می زنی!
اسفندیار
وقتی میان بازوان تو
از عشق رویینه می شوم
اسفندیار عاشقان
جهانم
منبع : مجموعه اشعار نصرت رحمانی . مؤسّسه ی انتشارات نگاه، تهران ، چاپ سوم، ۱۳۸۹ ش .
دسته: شعر | نويسنده: admin
|