و ایستاده ای انگشتهات در بینی
چقدر مالی تو … هی! زن ککایینی !
تولخت هستی ، تو لخت ، لخت مادر زاد
و ازمن آمده تا خاک فکّ پایینی
چگونه درک کند ذهن بعدهای تو را؟
که در تمامی ابعاد ذهن می رینی !
≡
درونمان چه پر ستارها مریض شدند
از التهاب تن دکتران بالینی
پسر نشست ، و فریاد زد : ” رسیدن ما
پس از شکستن دیوار دختر چینی
به تاب خوردن مامای پیر در ننو
و خاک خوردن پستانک است در نی نی “
≡
فرار می کنم اما در آخر هر راه
تو ایستاده ای انگشتهات در بینی
و در تعارف یک بوسه ی دماغی گرم
شلوغ و شاد صدا می زنی که : ” می بینی ؟
تمام سمت و زمان غرق می شود در ما “
صدای فش ّ ،
نخ پول ،
نان ماشینی …
دسته: