فنا پذیرها ؛ شعری از رعد عبدالغدیر ـ شاعر عراقی
رعد عبدالغدیر: ( Raad Abdulqadir ـ ۱۹۵۳ ـ ۲۰۰۳ )
کتاب های او عبارتند از : بگذار ناله سردهد مرغ سحر ( بغداد ، ۱۹۹۶) وشاهباز ، با تاجی از خورشید ( بغداد ، ۲۰۰۲).
حرفی بزن با زمان .
او را دریاب ،
بگذار او نیز تو رادریابد.
خود را آشتی بده با او –
فراموش کن اختلافات را ،
زخم های مهلک ِ مکرر را
ضربه های مهیب ِ تبرش را .
گردشی برو با او :
دیدار کن از موزه اش
و نگاهی بینداز به شگفتی های آن.
حوصله کن لطفآ : فراتر از تاریخ را
خواهی یافت.
گنجی نهفته است در سینه ی این موزه
شاید عیان گرداند بر تو
یکایک ِ جواهرات ِ درخشانش را .
آری ، این موزه جای داده است در خود
آلات و ادوات ِ جنگی را . اما نگاه کن ،
چیزهای دیگر هم هست : تندیس ها ، تمثال های
ونوس ، باغ های سیار.
فرصتی بده به او .
نه هر درختی در باغ ِ او
حکایت از جدایی دارد.
عینک سیاهت را بردار :
رودخانه را بنگر ،
نه کشتی های جنگی را .
محترم دار زمان را
در نشست و برخاست با او .
بسی بیش از یک موزه ،
همه ی هستی ِ پیرامون ِ توست ؛
هوای مزارع و کشتزاران ِ حاصلخیز ،
سرشارا ز صدا و روشنایی
نغمه ی پرنده ها و پرواز ِ پروانه هاست.
زمان را به چشم ِ دشمن مبین.
دست بردار از ستیز !
چه پانهی درون ِ این نور ،
چه بیرون ِ آن بایستی
نمایشگاهی دیگر بپندار آن را
برای به تماشا گذاشتن ِ ویرانه های امروزی
جلوه ای دیگر از همان ویرانه های قدیمی .
از کنارِ آن چون توریست بگذر
بی کینه ای در دل.
و آن گاه که به ستوه می آیی از این موزه ،
رهایی تنهادر مرگ خواهد بود . یا ، چرا
دنیایی بهتر خلق نمی کنی برای خود
سرشار از موجوداتی دل سپرده ی تو ؟
دنیایی بیرون ِ این دنیا .
می پرسی چگونه ؟
نگاه کن ! تنها نگاه کن
در زیبائی ِ پیرامونت.
بپذیر شیشه ی عطر کوچکی را
که خاک به تو پیشکش می کند .
دریاب در کف ِ دستانت
غبار و بذر ِ روینده را
که قلبت عزیز می دارد.
پیش گیر این راه ِ منتهی به نیکبختی را ،
جدا از جاده ی افسانه ها و احادیث.
به کوی شاهان گذر مکن .
به راه ِ خود برو
بی هیچ حسرتی بر گذشته ها و رفته ها.
بگذار وطن ِ تو جای ِ پای ِ تو باشد
و ایمان بیاور به راه
که تو را جاده به جاده به رفتن می رساند.
روشن ، همیشه روشن باش .
و پربار چون درختان ِ
کنار ِ رودخانه .
شادی ِ خود را از خاک بستان –
کجای دیگر آن را خواهی یافت ؟
شکرگزار گام بردار
حتی در میان ِ ویرانه ها ،
و بگذار دنیا مال ِ تو باشد
بی اسطوره ها
و هزار توهایش.
ا سلحه با خود حمل نکن .
زور نگو .
زر نیندوز ،
بپرهیز از زیور ِ القاب وعناوین.
حیف ِ چهره ی توست
نقش ِ سکه های رایج ِ دولتی .
حیف ِ امضای توست
پای ِ اسناد و مدارک ِ سرَی.
تندیس نشو
وسط میدان ِ شهر.
لایق ِ ویترین ِ موزه هانباش
چون اشیاء عتیقه ی قاچاق .
نه نقش ِ دلقک را بازی کن
نه نقش ِ شهید را .
هجرت را زیور ِ کلامت کن ،
و حرفت را با لبخند یزن ، بی نشانی از فخر یا کبر.
زیرا کلام ِ مهر عاری ست از فخر یا کبر.
آشیانه ی عشق ِ تو
با ل های هزار دستان است.
________________________
فریده حسن زاده – مصطفوی نخستین کتاب شعر خود را در سال ۱۳۵۷ منتشر کرد. تعدادی از آثارش درگلچین های شعر داخلی معرفی شده اند. نیز اشعار ی که به زبان انگلیسی نوشته در آنتولوژی های امریکائی و اروپایی و آسیایی و در نشریات چاپی و الکترونیکی بین المللی به چاپ رسیده اند. وی در دهه های گذشته برای معرفی شعر جهان به ایران کتاب های متعددی منتشر کرده است که برخی ازآن ها عبارتند از :
کتاب شعر آمریکای شمالی: عاشقانه هایی برای عشق ، صلح و آزادی ، نشر نگاه
کتاب شعرآمریکای جنوبی : از بورخس تا اوکتاویو آرماند ، نشر ثالث
کتاب شعر زنان جهان ، نشر نگاه
کتاب شعر آفریقای معاصر ، نشر ثالث با همکاری مرکز گفتگوی تمدن ها
زندگینامه ی فدریکو گارسیا لورکا ، نشر نگاه
گزیده ی اشعار آدونیس ، نشر علم
گزیده ی اشعار بلاگا دیمیتروا ، نشر علم
گزیده ی اشعار یاروسلاو سایفرت برنده ی جایزه ی نوبل ،نشر نگاه
کتاب های آتی او:
شب ِ آخر با سیلویا پلات ، مجموعه ی مقالاتی پیرامون شعر و شاعری ، نشر ثالث
شیدایی ها( برگزیده ی عاشقانه های جهان از هزاره های قبل از میلاد تا امروز ) ، نشر نگاه
گزیده ی اشعار و نامه های نیما یوشیج ، نشر برایت در امریکا
این مترجم برای معرفیِ شعر ایران (از کلاسیک تا معاصر) با نشریات و سایت های آن سوی مرزها همکاری مستمر دارد.
دسته: