می چرخم تا تنها صدایی نمی مانم
دوستت دارم آنقدر /نمی دانم چقدر !
بیرون خنده ای حرف می زنی
بر پوست لبی چروکیده / که می ترساندم !
بزرگ نشده ام شاید/ چند ساله باید بشوم نترسم
چقدر ؟/ نمی دانم این حرفها را باید باور کنی
به من پشت نمی کنی !؟
حر ف های تازه ام هر بار عاشق تو می شود
تا از پوستت بالا می روم
هر بار می روم / هر بار رگهایم متورم می شود
به دوباره / کجا پایانی انجام بگیرم
دور صدات بپیچم / شکل آدمی فاتح
هنوزتر از هنوز های نیامده !
تند تند اتفاق بیافتم / پای دار خودم ایستاده ام انگار
نمی فهمم / نفهمم
که دوست داشتنت طنابی شده / برای نمردنم .
قاعد ه این بارخوب نیامده / اما من می میرم !
با همه روز هایی که می آیند
در یک لحظه ی سکوت
جای تبریک هم خالی شده است
کسی به فکرنیس !
زنده نمی شوم / من که کولی بوده ام
سکه هم بریزند / دوستت دارم را می شنوی ؟
سیگاری می گیرانم/ روشنش تو می کنی
آخرین شوقی ست که شب را به تخت می برم !
تمام می شوم در سیگاری که توست /تنها
ودودی که ابر می بارد برای من /باران
تا شسته می شوم از این غلط /دوستت دارم آنقدر
نمی دانی چقدر ؟
دسته: