Splice
پیوند
کارگردان: وینچنزو ناتالی
فیلمنامه:وینچنزو ناتالی
فیلمبردار: تتسوئو ناگاتا
موسیقی: سیریل اوفورت
بازیگران: آدریان برودی، ساراپولی، دلفاین چانک
محصول : کانادا، فرانسه، آمریکا ـ ۲۰۱۰ م
مدت زمان:۱۰۴ دقیقه
____________________________
ایده ی ورود بیگانه هایی غیرانسانی به دنیای انسان ها با نام استیون اسپیلبرگ و “ای تی” اش و در ادامه “برخورد نزدیک از نوع سوم” و نشانه های ام نایت شیامالان و مواردی دیگر گره خورده است. فیلم فوق درابتدا می توانست اثری این گونه رده بندی شود با رگه هایی از حضور موجود فرانکشتاین ماری شلی ،اما این فیلم در خود چیزهایی دارد که آن را از نمونه های دیگر جدا می سازد و آن چیزی نیست، جز تلفیق ژانرها.
در ابتدای این فیلم با دو دانشمند زن و مرد جوان با نام های ” الیسا ” و ” کلایو” که نقش آن دو را ” سارا پولی” و ” آدریان برودی ” ایفا می کنند، روبرو می شویم. سارا پولی – بازیگر و کارگردان جوان کانادایی – را از سریال ” قصه های جزیره ” که چند سال پیش از کانال دو تلویزیون پخش شد، می شناسیم. پولی در آن سریال نقش سارا، دختر نوجوانی ، را ایفا می کرد که پس از مرگ والدینش به جزیره و منزل خاله اش نقل مکان می کند.
آدریان برودی با این که پس از بازی در فیلم اسکاری “پیانیست” رومان پولانسکی موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد؛ هیچ وقت بازی های فوق العاده ای از خود به یادگار نگذاشت و دراین چند سال نقش های تجاری پیش پا افتاده ای را پذیرفت،از جمله فیلم اخیر رودریگوئز ـ غارتگر ـ که اکران ناامید کننده ای داشت و به نوعی احتمالا برای همیشه فاتحه ی این فیلم محبوب را خواند.برودی اما در این فیلم در نقش یکی از این دانشمندان جوان بد ایفای نقش نمی کند و در صحنه هایی از فیلم در نمایان کردن کشمکش های درونی شخصیت ، حتی خوب و قانع کننده ظاهر می شود.
زوج دانشمند در ابتدای فیلم درجهت پیداکردن راهی برای درمان بیماری های لاعلاج وطولانی کردن عمر انسان، با تلفیق ژن چند حیوان موفق به ساخت دو نمونه ازگونه ای جدید حیوانی می شوند که دارای تمام خصوصیت های آنها است.این دو را “جینجر” و ” فرد” نام گذاری می کنند که برای علاقه مندان حرفه ای سینما یادآور زوج ” فرد آستر” و جینجر راجرز” بازیگران درام های کمدی موزیکال عصر طلایی هالیوود هستند.
در ادامه دانشمند زن، دی ان ای انسانی را به ترکیب اولیه اضافه می کند که نتیجه موجود شگفت انگیزی می شود که نام او را ” درن” می گذارند و وقایعی غیرقابل پیشبینی را به دنبال می آورد.
فیلم ترکیبی است از ژانر علمی ـ تخیلی با تریلری با رگه های هارور که در ابتدا به نظر می رسد بزرگ ترین هدفش نقد مدرنیته است و زیر سوال بردن علم افراطی انسانی که با دستکاری در اساس طبیعت می تواند در آخر به چه نتایج فاجعه باری منجر شود، اما با دیدن دوباره ی فیلم به رگه های عمیق فلسفی و روانشناسانه برمی خوریم که با ملاحظه ی آنها دیدن فیلم به تجربه ای لذت بخش تبدیل می شود.
از نگاهی دیگر فیلم را می توانیم اثری با نگاه پنهان فمینیستی ارزیابی کنیم.از نقش مدیر زن قدرتمند کمپانی که دانشمندان برای او کار می کنند- و در انتهای فیلم حمایتگرانه دانشمند زن را در کنار می گیرد- گرفته تا خشونت پنهان و آشکار بازیگرمرد و میل به کشتن و خیانت در او در برابر عواطف عمیق انسانی دانشمند زن و صبروبخشندگی اش، و درادامه موجود ساخته شده که در قالب مؤنث خود عاطفی ، هوشمند و انسانی است و در قالب مذکر به کل از خصوصیات انسانی دور شده و به موجود عنان گسیخته ی مرگباری تبدیل می شود و در نهایت تصمیم پایانی دانشمند زن در پذیرفتن ریسک شخصی که به نوعی یادآور سرنوشت سیگورنی ویور در بیگانه ی ۳ دیوید فینچر است…
با نگاهی دقیق تر، اما لایه های پنهانی از فیلم را کشف می کنیم.نگاه یونگی فیلمساز و اشاره ی هوشمندانه به ” آنیما و آنیموس” و نیمه ی مردانه و زنانه ی موجود ساخته شده، بسیار جالب توجه است و جالب تر این که روی زنانه ی ” درن”، زیبا و دوست داشتنی است و همدلی شخصیت های فیلم و مخاطبان اثر را در پی دارد، اما روی مردانه ی موجود ،خشن و غیرقابل کنترل است و این امر به نگاه فمینیستی فیلمساز صحه می گذارد.
در ادامه با تشریح روانشناسانه ی شخصیت ها و اشاره به گذشته ی بد و ناکامی های کودکی و نوجوانی شخصیت زن، و تأثیر رفتار خشن مادردانشمند زن با او در ایام کودکی، از نظر روانی شماری از رفتارهای تربیتی او با موجود ساخته شده ریشه یابی می شود و با توجه به نقش دانشمندان، به عنوان والدین مجازی موجود، با قرائت هایی با محوریت عقده های ” اودیپ ” و ” الکترا ” روبرو می شویم و میل آشکار ” درن ” به نزدیکی با والدین خود با غلبه کردن هریک از دوروی سکه (آنیما و آنیموس) .
فیلم در ادامه اساس انسان را مورد حمله قرار می دهد و این که در ساخت این موجود از ژن های حیوانات گیاهخوار و بی آزار استفاده شده بوده و تمامی سبعیت و خشونتش را از دی ان ای انسانی تزریق شده به ارث برده است.
فیلم تقریبا در تمامی طول خود ریتم پرتعلیقش را حفظ می کند و به دام تطویل و زیاده گویی نمی افتد.
کارگردان که پیش از این در حوزه ی علمی ـ تخیلی تجربه داشته و در سال ۱۹۹۷ م فیلم موفق “مکعب” را روانه ی پرده ها کرده، موفق شده است با تلفیق ژانرها اثری قابل توجه بیافریند.
جلوه های ویژه تصویری فیلم عالی و متقاعد کننده است .موجود ساخته شده با تمام صفات حیوانی خود، از قبیل جهش و پروازو …خوب به تصویر کشیده شده است. درنخستین برخورد با این موجود که آن گونه قابل باور روی دوپای کوچک خود راه می رفت، به یاد شیطان های کوچک سکانس آخر فیلم ” ملک سلیمان “که مانند مارمولک های انیمیشن ، به طرزمضحکی ، به این سو و آن سو می جهیدند و دستمزد کلانی که بابت این شاهکار به تکنسین جلوه های ویژه ی هنگ کنگی پرداخت شده بود، افتادم و بی اختیار آه عمیقی کشیدم !
شماری از منتقدان براین باورند که اگر لحن نیمه ی اول فیلم حفظ می شد و ما با نگاهی اسپیلبرگی به این ای تی ساخته ی دست بشر روبرو می شدیم ،فیلم بهتری از کار درمی آمد، اما اعتقاد من این است که ما با اثری فراتر ازیک فیلم عادی علمی ـ تخیلی روبرو هستیم و ارجاعات فراوان فلسفی و روانشناسانه ی این فیلم مسأله ای نیست که بتوان به راحتی از کنارآن گذشت.
دسته: