نقدی بر رباعی شکسته، اثرحسن نیکو فرید/ دکترسالار عبدی |
|
رقص واژه ها ، نام مجموعه شعری است که حسن نیکوفرید سروده است و این مجموعه شعر که ” رباعی شکسته ” نیز نام گرفته است؛ در قطع رقعی هفتاد و پنج صفحه ای متشکّل ازنود ونه رباعی شکسته به کوشش انتشارات نصیرا و بابک اباذری به چاپ رسیده است و مقدّمه ای کوتاه از جناب هوشنگ چالنگی بر آن نگاشته شده است که اولین نشانه و علامت توفیق نسبی و خاص بودنش را به رخ خوانندۀ حساس می کشد که در این وانفسای شاعرانگی و هنر که به دنبال شعر و هنر خوب ، به هر جایی سرک می کشد تا بلکه بتواند آنچه در پی یافتن اش است را بیابد و بخواند و هنوز اندکی امیدوار باشد به وجود و وفور شعر خوب ، هنر خوب و شاعران خوب سرایی که هستند و می سرایند هر چند در خفا و اقلیّت!!
بگذریم! و امّا در خصوص شعر کوتاه و رغبت و کشش مردم به شعر کوتاه – حال در هر قالب و شمایلی – قبلا صحبت های زیادی از بنده شنیده اید و هنوز هم بر این باورم که آینده از آن شعر کوتاه است و مردم بنا به دلایلی که برخی را در ذیل متذکّر می شوم ، علاقۀ زیادی به شعر کوتاه – که رباعی نیز از آن قماش است – ، نشان داده و خواهند داد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سهراب رحیمی / ترجمه : بوناالخاص |
|
لطفاً روی تصویر کلیک کنید :
نظرات[۰] | دسته: ترجمه, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
جلد نخست آنتولوژی شعر شاعران معاصر |
|
به نام « کلمات بیش از آدمی رنج می برند » سریا داودی حموله از سوی نشر قطره منتشر شد.
در آنتولوژی شعر معاصر به تحلیل کارنامه ی شاعرانی، چون: احمدرضا احمدی ـ علی باباچاهی ، نورالله مرادی، شمس لنگرودی، شهاب مقرّبین، حافظ موسوی، هوشنگ چالنگی ، مجید فروتن ، هرمز علی پور، یارمحمد اسدپور، بهزاد خواجات، ابوالفضل پاشا، عزّت قاسمی، مهدی مرادی، رضا بختیاری اصل، امید حلالی، سیاوش جلیلیان، مسعود ضرغامیان، پرویز حسینی، فرزاد آبادی، عبدالصابر کاکایی، وحید کیانی، داوود ملک زاده، مصطفی فخرایی، مسعود ضرغامیان، فرهاد کریمی، رزا جمالی، مهرنوش قربانعلی، آفاق شوهانی، مانا آقایی، ساغر شفیعی….. و تنی چند از شاعران معاصر پرداخته شده است.
در صفحه ی پیشانی نویس آنتولوژی آمده است :
شاعران جهان سه گروه اند:
گروه اول شاعرانی که به دنبال کشف اند، مطالبی را که مردم نمی دانند بازگو می کنند.
گروه دوم شاعرانی که می داند مردم چرا نمی دانند و این ندانستن ها را می نویسند.
گروه سوم شاعرانی که به جستجوی آن نوع دانایی اند که آدمی هرگز نخواهد دانست!
نظرات[۰] | دسته: معرّفی کتاب | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از فاطمه محسن زاده |
|
هر شب
در آغوش پلک هایم هستی
و با حافظ
بغض می کنم
اگر به دست من افتد
فراق را بکشم
آرزوی قشنگی است
آخر نه خدا پیر است
و نه ما پیر
تازه به عشق هم بدهکاریم
به فال های حافظ
شماره ی غزلیّات سعدی
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از مجتبی نهانی |
|
۱ .
حواس لب ات را
که برف می گیرد
درناهای سینه سرخ
از تن ات کوچ می کنند.
۲ .
برف، بی سیاست آب می شود
حکمرانی بهار
تا اقتدار تابستان طول می کشد
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از نسرین فرقانی |
|
شاید شبیه شعر تر تو باشد
بوسه های بهار
به وقت باریدن بی امان
دیگر ، گریه و خنده بهانه نمی خواهد
همین که هوا حالی به حالی می شود بس است
آسمان مثل اسم توست
وقتی امساک می کند
و خشکی ، خشمی فروخورده و آشتی نشده
از چشم ، به گوش ، به رگ و گوشت ، ریشه می کند
و خاک پر از خنده های پوسیده
اما باز ، بهار بهتر است
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از نرگس الیکایی |
|
دشوار است
در خون خود زندگی کردن
دشوار است
دشوار است
شناور بودن
در دریایی که سکاندارش تویی
در توفانی که همه چیز را با خود می برد
اینک می ایستم
تماشا می کنم
می چرخم
گردا گرد روز
اینجا کسی نیست
هوا انباشته از سکوت
من انباشته از حرف
و زندگی انباشته از تفاهمی که
به قانونم خنجر می زنند .
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پرنده [ باز ] می گردد / حنیف خورشیدی |
|
با بیل، حرارت از سرم می بردند
دریای خزر، از جگرم می بردند
[بی خود شده بودیم… کسی می آمد]
روزی که کبوتر از حرم می بردند
*****
در خلوتِ یک نقاب می خوابیدم
در محضرِ آفتاب ، می خوابیدم
بیداریِ من به خواب پهلو می زد
ای کاش که بعدِ خواب می خوابیدم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
از دفتر اشعارانطباقی “علی نوروزپور” با “حافظ “ |
|
یک
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ؟
منزلِ آن مه عاشق کش عیار کجاست ؟
(حافظ)
****
به تماشای همه ی رؤیاهایت
و به محافظت از تو
در خواب هایت
روحم را آرام و نامرئی
به شبهای تو می رساندم
لابلای موهایت می پیچیدم و آهسته
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از عبدالکریم لجمیری |
|
یک
در صراحتِ بال ها می ریزد
بگذار فقط بنویسم
باران از آن نگذرد
تا فرش ها به ناچاری
استوانه ای خیس باشند
دو
مرگِ اول
از من نیست چون خلوتِ پسین
با من اما نشانه هایِ مرگ
مرگ هایِ اقلیمی
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از علی جهانگیری |
|
رفته بودی سراغ قوهایت
دریاچه را نشانشان بدهی
قوهایت گم شده بودند در برف و باد
ناخن هایت را تا کجاها می جویدی
و در باقیمانده ی دست هایت دو بال سپید
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نشستی صمیمانه با هنرمند نام آشنا جعفر اسدزاده/قاسم ترکان |
|
مصاحبت بزرگان عرصه دانش و هنر ، همواره مالامال از حلاوت ها ، گفته ها و ناگفته هایی است که از دل برخاسته و بر دل می نشیند.
بیان دیدگاه ها، جهان بینی ها و نقطه نظرهای حایز اهمّیّت ، در گفت و گو ها میّسر می شود. در پهنه ی جهانی ، گفت و گوها با رویکردهای متفاوتی انجام می گیرد. اسلوب ها و روش های متعدّدی در انجام گفت و گوها به کار می رود، گفت و گوها بیانگر جهان زیستِ هر ملت به شمار می رود. پرسش ها و پاسخ ها، نشانگر مبتدی و خام بودن یا پختگی و پیراسته بودن یک گفت وگو محسوب می شود. از همه مهم تر، بیانگر سطح کیفی فرهنگ غالب یک جامعه به شمار می آید و به یک سخن ، گفت و گوها به بیان حدیث دل می انجامد.
******
فرصتی دست داد و مجالی مهیّا شد تا همچون گذشته ، یک بار دیگر با یکی از اهالی هنر به گفت و گو بنشینم و از سفره ی گشوده ی دلِ هنرمندی، توشه ای مهیّای دوستداران حدیث دل بکنم. باشد که برگی بر اوراق فرهنگ و هنر این آب و خاک افزوده و دینی در قبال هنرمندی ادا گردد. در گالری” کمال الملک ” نشسته ام، رو در روی هنرمند پر تلاش و نام آشنایی، چون آقای جعفر اسد زاده.
نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
اوزدمیر آصف / قاسم ترکان |
|
“اوزدمیر آصف” (۱۸حاضران۱۹۲۳) آنکارا-(۲۸ اجاق ۱۹۸۱ استانبول) شاعر ترک دوره ی جمهوریت.
در یازدهم حاضران ۱۹۲۳ در آنکارا به دنیا آمد. نام اصلی اش “خالد اوزدمیر آرون” است. پدرش “محمّد آصف” از بنیانگذاران دولت شورا ها بود.
در هفت سالگی پدرش را از دست داد. در سال ۱۹۳۰ همزمان با فوت پدر، در مدرسه ی ” گالاتاسارای” شروع به تحصیل کرد. در سال ۱۹۴۱ دوره ی دبیرستان را به پایان رساند، در سال ۱۹۴۲ وارد دانشکده ی حقوق شد، سپس به اقتصاد روی آورد و یک سال نیز در دانشکده ی روزنامه نگاری به تحصیل پرداخت. در این اثنا در روزنامه های ” طنین” و زمان به فعّالیّت پرداخت. تحوّل اندیشه های اوزدمیر آصف با فعّالیّت های روزنامه نگاری اش به وقوع پیوست. نخستین اثرش در ثروت فنون ، مجله اویانیش ( بیداری ) منتشر شد. در سال ۱۹۵۱ خانه ی صنعت چاپ را بنیان نهاد و آثارش را تحت عنوان انتشارات ” یووارلاک ماسا ” منتشر کرد. وی در ۲۸ اجاق سال ۱۹۸۱ هنگامی که بیش از ۵۸ سال نداشت، با زندگی وداع کرد.
وی از تأثیر گذارترین شاعران ترک در سده ی گذشته ی میلادی است که هنوز شاعران نواندیش جوان ، تحت تأثیر ساختار و تصویر های منحصر به فرد وی و تکنیک بی بدیلش در کوتاه گزینی ها، به خلق آثار ماندگاری می پردازند.
نظرات[۱] | دسته: ترجمه, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به شعر ” عبور از آخرین روزهای پاییز ” / کیوان اصلاح پذیر |
|
عنوان : نگاهی به شعر ” عبور از آخرین روزهای پاییز “
سروده ” منصور خورشیدی “
————————————————
هوا های ناگهان
میان ساقه های جوان که می افتد
باد های رمنده از همه سو
تکثیر می شود
ترازنامهی تمام روز های رفته
عظیم تر از مصوت بلند
نبض تمام الفبا را در الفت نگاه
به پندار پرنده می سپارد
با عزت عمیق ترینِ عشق
نظرات[۲] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
غزلی از صلاح الدّین حسین پناهی |
|
نگاهم با نگاهت میشود جمع، نگاهی تازه دنیایی پر از نور
سکوتی مملوّ از برگی بهاری، در اعماق جهان خالی از نور
تبسّم در نگاه شعر تازه، و بویِ سیبِ سرخِ دستِ حوا
نگاه گندمی با حیلهای نو، و من میترسم از شبهایِ در گور
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگار رفیع بیگلی / ترجمه : قاسم ترکان |
|
نگار رفیع بیگلی، شاعر نامدار و یکی از پیشرو های شعر و ادبیّات جمهوری آذربایجان، در ۲۹ جولای سال ۱۹۱۳ میلادی در شهر معارف پرور گنجه (زادگاه حکیم نظامی و مهستی گنجوی) چشم به جهان گشود. در۰ ۱۹۳م در تکنیکومون باکو، در رشته ی پداگوژی فارغ التّحصیل گشت. از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۲م، ضمن آموزگاری، همزمان در بخش سناریوی مرکز سینمایی باکو و مدرسه ی کارگران جوان مشغول به کار شد. از دکابر ۱۹۳۱م، در شعبه ی ادبیّات بدیعی “آذر نشر” (بزرگ ترین مرکز نشر جمهوری آذربایجان) به عنوان دبیر بخش ترجمه، فعّالیّت خود را آغاز کرد. از ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۶م در انستیتو پداگوژی مسکو، تحصیلات عالیه ی خود را ادامه داد. از ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۹م در شعبه ی نشریّات کودکان به عنوان دبیر نشریّات مشغول به کار شد.
نظرات[۱] | دسته: ترجمه, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
قطع نامه / بهزاد بهادری |
|
وَ آن همه سال گذشت
و سوال های دیگر
این همه .
وطن امّا
همچنان همان جاست
در مختصّات قدیمیِ وحشت پا می فشارد
بر آرزوهای نخ نما
قلب های شکسته
سلام
مصیبت خیز ترین خاک
سلام
و این منم
مولود حمام فین
فرزندِناخلف دو کودتا
بند ناف ام بریده به شمشیر کُند خرافه
ملزم به رعایتِ هیس!
آرام
بخت خواب است
تخت برقرار
هشیار می شوم با کلمات سرخ
و دهان پراکنی می کنم
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
لاک پشت / فرزاد بهارا |
|
که لاک پشت…
به پشت
افتاد.
وکبریتِ فاجعه
نِیزارِ نسل هایِ سوخته را…
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
خوانش میترا سرانی اصل از شعرهای سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
خوانش میترا سرانی اصل از شعرهای سریا داودی حموله/همزیستی در طبیعت
شعر ماهیتی جدا ناپذیر از شاعر دارد که همواره با رویکردهای متفاوت در ذهن و زبان ، خود را به چالش می کشاند .شعر آبشخور روح و روان است و خود را با ارگانیک زبان آمیخته و به ابراز هویت خود می پردازد . همچنان کلمه از نبض زندگی سرچشمه می گیرد و تداعی کننده صفحات زندگی و دغدغه های نوع بشر است بدون آنکه نقش مورخ را ایفا کند .
سریا داودی دغدغه ی زنی را که در جامعه ی بیمار نمی تواند جایگاه زن را ابقاء کند ، در درون دارد و سعی می کند این دغدغه را در زبان شعر جای دهد . بخش بزرگی از ذهنیت سریا را ذهنیت برخاسته از حضور و نقش زن در جهان هستی شناسانه ی او در بر می گیرد و البته گاه بیش از آنکه مصداقش را در جهان نوشتار او ببینیم :
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
واکاوی مجموعه ی شعر «صدایی دیگر»/سریا داودی حموله |
|
عنوان یادداشت :
واکاوی مجموعه ی شعر «صدایی دیگر» : مجید فروتن
…من از تو آگاهی نمی خواهم با تو می آموزم…
فروتن شاعری نمادگراست که در پی کشف و شهود و روابط و عناصر شعری است؛او بیشتر ناخودآگاهش را می نویسد.با عناصر زیست محیطی و مولفه های بومی ارجاع متنی دارد.شعری با حرکتهای عرضی و سوبژکتیو و ذهنی که و در باز آفرینی نوستالژیک آیینی، اسطوره گردانی ،رویکردهایی بومی و ایلیاتی ذهنی تثبیت شده دارد. با توجه به تاریخ «صدایی دیگر»از سال(۵۰تا۷۴)حداقل سه دهه شعر فروتن را در بر می گیرد.
گاه با زبانی سنگین و فاخر در ستایش و نیایش است؛ سوالهایی که بیشتر مفاهیم فلسفی و اجتماعی را می رساند.در شعر فروتن گاه مصراعها همدیگر را توضیح می دهند.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از مهسا زهیری |
|
روزی دهان زخم تو را بستند
تا گم شوی میان معما ها
قلبت ترک ترک شد و نشکستی
بابای قهرمان شده ی… تنها
این سال ها که رفت، نگاه تو
در حدس های بیست سوالی بود
نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعر کوتاهی از دانیال رحمانیان |
|
مانند رودی به راه افتادم
تا به دریا بریزم خودم را
به دریا ریختم
ماهی ها مرا قاپیدند
وعاشق شدند
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از امیر معصومی |
|
گم شده است،بَلـَدِ خانه ات…
چهار راه قرارِ من، همان آغوش بازی بود که حالا میدان بسته ای،خودت را.
دورت بگردم! … معماری تنت را بهم نزن…
چهار راه نشین سینه ات سر در گم می شود.
تمام جوانیت را هم که چنبره کنی در خودت، من دورت نمی زنم، دورت بگردم! …
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از امیر سنجوری |
|
برای زنان سرزمینم
ما خرس های کوچکی بودیم در جنگل
در خلسه ی یک بوسه , یک خواب زمستانی
چیزی که می دیدیم را باور نمی کردیم
حسی شبیه ترس …این رفتار انسانی!
ما چیز های جالبی بودیم از بالا
ما لکه های کوچکی بودیم روی برف
ما سطر های ساکتی بودیم در این شعر
ما نقطه های ساده ای بودیم بعد از حرف . . .
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سهام الشّعشاع / سودابه مهیّجی |
|
سهام الشّعشاع در شهر سویدای سوریه متولّد شده و در رشته ی ادبیات عرب تحصیل کرده است. کتاب نخستش “انگار هرگز نبوده ام “، درهمان سال انتشارش، جایزه ی پرفروش ترین کتاب در نمایشگاه کتاب بیروت را به خود اختصاص داد.او همچنین ترانه سرایی می کند و بسیاری از ترانه هایش توسّط خوانندگان عرب خوانده شده است.
فی مدى رجلٍ ضبابْ
ما قادنی أحدٌ إلیکْ
وحدَها الطرقاتُ دلَّتنی علیکْ
و لأننی …تُفضی الحیاهُ إلى فصولی
عشَّبتُشوکَ قیامتی
و أفقتُ من وهمی
لِیُدْرِکَنی سبیلی
فإذا المدائنُ غیَّرَتْنی
أرسلت ظلّی بدیلی
عمرٌ مضى
و أنا أکثِّرُ ذکریاتی
نظرات[۱] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هفت شعر کوتاه از زانیار برور |
|
یک
همه چیز درست می شود
اگر
آیینه ی این اتاق
تو را به خاطر بیاورد!
دو
ابرها
بدون جاذبه
نمی بارند…
بعد از تو بود که
فهمیدم می توانم
لمس کنم
ببینم
بشنوم
ببوسم
و دوست داشته باشم!
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سالوادور دالی / فرزاد بهارا |
|
تندیسِ دلتنگی بر چهره ی قالی
من نخ به نخ سیگار تو رَج به رَج عالی
می بافی اَم در خود می بافی اَم بیخود….
هم سَر بِدارانَم هم سالوادور دالی؟
از من چه می خواهی از تارِ بی پودم….
من را بِکش من را نَه مردِ پوشالی
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد/فاطمه محسن زاده |
|
عنوان مقاله :
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد در داستان های احمد محمود
فاطمه محسن زاده
یکی از شیوه های بسیار هنرمندانه که برخی نویسندگان با تسلّط وتوانایی کافی از آن بهره برده اند؛ توصیف از راه ایجاد تضاد است که گاه با بیانی طنزآلود؛ هرچند تلخ همراه می شود و صحنه هایی بدیع را خلق می کند.
طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح اثری ادبی است که جنبه های بد رفتار بشری، ضعف های اخلاقی و فساد اجتماعی یا اشتباهات انسان را با شیوه ای تمسخرآمیز و غیرمستقیم بازگو می کند. شاعر یا نویسندۀ طنزپرداز با هدف اصلاح ناهنجاری های اخلاقی و نابسامانی های اجتماعی، به تسمخر اشخاص، آداب ورسوم و مسائل موجود در جامعه می پردازد . بیشتر آثار طنز آمیز جنبۀ سیاسی و اجتماعی دارد و نشان دهندۀ اعتراض طنز پرداز نسبت به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه است[۱].
احمد محمود در داستان نمادین” چشم انداز” ، از مجموعۀ ” پسرک بومی “، داستان مردم شهری را روایت می کند که نمی میرند و « مرده بازی» را کشف می کنند. آنها با راهنمایی « مشاور» به این نتیجه می رسند که اگر روزی یک مرده و یک تشییع جنازه داشته باشند ، همیشه سرشان شلوغ است و همیشه در حال تلاش و تقلّا هستند :
نظرات[۴] | دسته: مقاله, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بازخوانش«آستارا تنها بندر بی کشتی»/سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
بازخوانش«آستارا تنها بندر بی کشتی» داوود ملک زاده
سریا داودی حموله
مجموعه ی شعر «آستارا تنها بندر بی کشتی» داوود ملک زاده از لحاظ معنا و مضمون ، فرم و ساختار ادامه ی همان ذهنیت «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» است؛ گرچه همین ابتدا به ساکن گفته شود که این مجموعه جزمیت ساختار-معنایی مجموعه ی قبلی را ندارد، آن چنان که ضمیر«من» یک کاراکتر فعال و اکتیو است که مرجع اش نتوانسته اقتدار تصاویر روایی را روی محوریت شعر حفظ کند.آن چنان که زبان ساختاری شعردر وجه اخباری حسّی متناقض یا متفاوت را القا نمی کند:
ـ نه نمی توانم چشم بپوشم/ از گناهی که تو باشی/حتا اگر خدا/ یک ستاره بالای اسم ام بگذرد/من شاگرد ناخلف جهانم/با مبصری مهربان/که هر ساعت/مرا سرهنگ دوزخ می سازد/و تا دربان نیامده/حسابم پاک می شود/ص ۳۸
به طور کلّی شعر برآیند موقعیّت های مختلف تاریخی و اجتماعی است و انگیزشی تعیین کننده برای کنش های نظرمند است.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعرک از شهاب سلیمیان |
|
یک
شب،
کلنجاریست که دنیا با زمین دارد
خواب اگر نباشی،
خواهی دید.
دو
هیچ می دانی؟
که اگر غار نبود
بشریت جایی گم میشد
همانگونه که خدا، پشتِ چپرهایِ نادانی!
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از عبدالوهاب البیاتی(شاعر عراقی)/محبوبه افشاری |
|
یک :
حضاره تنهار |
قلب من الطین |
وعینان بلا قرار |
یجف فی بئریهما النهار |
عاهره خلّفها القطار |
فی لیل أوروبا بلا دثار |
تموت تحت البرد والأمطار |
وددت |
لو صحت بها: |
أیتها العجوز |
یا هتیکه الإزار |
قد فاتک القطار |
|
تمدّن غرب
تمدن سقوط می کند
قلبی از گل
و چشمانی بی قرار
که در عمق این دوچاه
روز خشک می شود
فاحشه ای که قطار اورا به جا گذاشته
نظرات[۲] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از امین ذوالفقاری |
|
یک
شنا می کنم در دریایی از خیال
قطره قطره تو را پس می زنم
تا به عمق نگاهت برسم
گفتی که دریا عمقی ندارد
تلاش کردم
باور کن
رؤیاهایم در عمیق ترین جادّه های من خود رؤیایی دارند
ضعف کرده ام
از بس که تو را پس زده ام
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعرمعاصرکردستان عراق/مقدّمه و برگردان فارسی:بابک صحرانورد |
|
عنوان :
دیدگانم از تو لبریز اند
هیوا قادر
(شعر معاصر کردستان عراق)
مقدمه و برگردان فارسی: بابک صحرانورد
___________________________________________
هیوا قادر،شاعر، رمان نویس و مترجم نامدارکرد، متولّد سال ۱۹۶۶ سلیمانیه است. تاکنون چند رمان با نام های : (سفرنامه)، (کودکی روی ماه است)، (بوی شراب از نفس هایم هویداست) و مجموعه شعرهای (سیب سرخ) و (معشوق در باغ) از او منتشر شده و در زمینه ترجمه نیز بیش از هشت اثر ادبی از سوئدی به زبان کردی برگردانده است .
هیوا قادر از هم نسلان شاعرانی، چون: دلاور قره داغی ، بختیار علی، برزان هستیار و نزند بگیخانی است . این روشنفکر چند سالی را در کشور سوئد بسر برد، امّا دوباره به زادگاهش بازگشت و هم اکنون سردبیر ماهنامه معتبر(ادب سه ردم) است که یکی از ماهنامه های معتبر ادبی عراق است و همچنان در زمینه ی آفرینش و سرودن فعّال و پویاست . یکی از شاخصه های شعری او رنج و حرمان انسان امروزی است که سرگشته فصل ها، مکان ها و زمان ها را درمی نورد تا به قلبی انسانی در این زمانه ی پرتلاطم و بی نام و نشان تکیه کند. کلام بی واسطه و آرام او درعین نجابت و سیالیت، تابلوهایی مجرّد از انسان معاصر ساخته که تشخّصی خاص به سروده هایش بخشیده است. انسانی که در جستجوی مأمنی از دست رفته،کوره راه ها و لایه های تو در توی این جهان رازآمیز را می کاود تا شاید در پس آن جواب پرسش های هستی شناسانه خود را بیابد و به کنه آنچه در پی اش روان شده، برسد. در این مجال یکی از شعرهای او را که نخستین بار است از کردی برگردانده شده، می خوانیم.
من آنجا نیستم
اما دیدگانم از تو لبریزند
و من چون درخت توتی که گنجشککان در تن اش
جا خوش کرده اند
پریشانم .
برای آنکه آنجا باشم
برای آنکه با تو باشم
نظرات[۳] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
منطق در شعر / دکتر بیژن باران |
|
ریاضیات ناب به نحوی شعر ایده های منطقی است. ” آینشتاین “
آیا ساختار یک شعر تابع منطق است؟ آیا تاثیر شعر بر مخاطب به خاطر ساختار منطقی یا سطرهای عاطفی در شعر است؟ آیا محبوبیت شعر خیام، فردوسی، حافظ، مولانا، سعدی عمدتا به خاطر منطق، بلاغت، عاطفه، یا تخیل است؟ مخاطب از یک شعر خوشش/ بدش می آید، سطری از آن را به خاطر می سپارد، یا شعر را به یاد خواهد داشت. ساختار دارای عنوان، آغاز، مفصل بندی، پایان می باشد. تاثیر یا در مفصلها با استعاره و مجاز، عاطفه و بلاغت، منطق و تخیل یا در عبارات/ سطرهای شعر نهفته می باشد. در زیست شناسی پرسش منطق زیست logos of bios منجر به زدایش ماوراء الطبیعه و رشد علمی شد.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هشت عاشقانه ی کوتاه / سیروس نوذری |
|
یک
میان شاخه ها
کمی آسمان پیدا
و چیزی از ما
که نام ندارد
دو
اگر تو نیستی
پس این نسیم
چه می گوید
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
روز هشتم / شعری از داوود خان احمدی |
|
گاهی فکر می کنم
روز اول
جوراب بو گرفته ی بابا بودی
در بیمارستان دنای شیراز
از روحم فرو ریختی
گاهی فکر می کنم
روز دوم
کلیدم را در چشم هایت فرو کردم
بعد
جاده یکدست برف شد
بعد تا آبعلی
مردم
مردم با گریه های تو
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از حامد ابراهیم پور |
|
جنگ را
به خیال دوست داشتنت
تاب می آورم
مرگ را
به هوای لبخندت
پنجره ها را ببند!
صدای باد
صدای زخم
صدای سایه می آید …
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
امکان تحقق سوژه روشنفکری در ارتباط با دولت/سهند ستّاری |
|
آنچه تا کنون در تقابل میان نهاد روشنفکری و دولتها در ایران مطرح شده همواره نشان از تضارب آشکار و نهادینهای بوده که به سان امکان تحقق ارتباطی از جنس طلب امر ناممکن است. پس در ابتدا به عنوان پیش فرض این یاداشت و به میانجی خوانشی رو به پس (Retroactive) از رخدادهای تاریخی، سوژه سیاسی رادیکال را سوژهای در نظر میگیرم که الزاما بر وضعیتی انگشت خواهد گذاشت که در همان دوره تاریخی، امر ناممکن تلقی میشود. پس باید امکان بالقوهگی سوژه روشنفکری را در دل سیستم بررسی کنیم. ذکر این مهم ضروری است که در یاداشت پیش رو دولت را نهادی برخواسته از سیستم سرمایه داری نظر میگیریم که با مفهوم “دولت-ملت” در تضاد است.
نظرات[۲] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
غزلی از مهرداد شهابی |
|
هزار و سیصد و هشتاد و… چهار سالِ قبل ↓
دوباره یادِ تو افتاد و چهار سالِ قبل ↓
تمام شهر پُر از خوابِ خوبِ کودک بود
و بعد حادثه رُخ داد و «چهار سالِ قبل» ↓
نگاه کرد غریبانه آرزویش را
که رفت یک شبه بر باد و «چهار سالِ قبل»↓
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|