نقد ادبی ساختاری / دکتر بیژن باران |
|
هیچ چیز مقدّس نیست؛ برای آنهایی که می اندیشند. ” شیمبورسکا “
نقد و نظریه ادبی در سه مکتب ساختار گرا، ساختارزدا، پساساختارگرا در دهه ۶۰م فرانسه از دید کاربردی بررسی می شوند. در این بررسی دیده می شود که این مکاتب بیشتر لفاظی نظریه پردازانه اند. زیرا شیوه کاربردی آنها بیان نشده؛ یک نمونه شعر یا داستان مشخص یافت نشد که با این نظریه های ادبی نقد شده باشند. حتی مشاهیر این مکاتب چون لیوتار، دریدا، ویتگنشتاین هم کار جدی در زمینه نقد یک اثر ادبی مهم و مشخص ندارند. نمونه باختین در نقد آثار داستایوسکی و رابله با چندصدایی، نافرجامی، کارناوال، بوطیقای/ پوئتیک، دیالوژیک برای نقد ادبی سرمشق اند.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
غزلی از نیما ماهان |
|
بین این چشم های بی آزار ، تو فقط مرز چالش من باش
سر بکش پیک آخر من را ، مستی روح سرکش من باش
یا نمی بینم آنچه می خواهم یا نمی خواهم آنچه می بینم *
فرق دارد نگاه و خواهش من . . . تو همان فرق فاحش من باش
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از غاده السمان ( شاعر سوری ) /محبوبه افشاری |
|
ألعن تلک اللحظه المبارکه
حین اصطدم مرکبی بجزیرتک
و تحطم
و أسعده حطامه
وعش شطآنک
ألعن تلک اللحظه المبارکه
و أنا أهرول کعادتی
فی دروب مدینه لیست لی
لأحلم برجل لیس لی …!!
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از زینب کریمی |
|
یک
با عطر بلال و شبهای سهشنبه
طلوع کردی
مماس
بر خوابهای خرگوشیام
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از فاطمه محسن زاده |
|
میان بازوانم
خودت را
در آینه
به ثبت می رسانی
با دو چشم درخشان
و لب خندی که فقط مال توست
می روی
خودت را درآینه ام جا می گذاری !
چه خوب که هر روز صبح
مردی از آینه به من سلام می کند
نظرات[۹] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مجموعه شعر«نان ونمک میان گیسوان تهمینه»/ناهید موسوی |
|
عنوان : خوانش مجموعه شعر ” نان ونمک میان گیسوان تهمینه ”
«پایان دنیا غولی کم حوصله نشسته است»
سریا داودی حموله بعد از چاپ اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم(۸۲)،آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود(۸۵)،از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا(۹۰)اقدام به چاپ همزمان «من ما بودم با دو فاعل اضافی»(نشر نوید شیراز۹۲) و «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»(نشر افراز ۹۲) کرده است.
سریا نقد و مقالات متعددی پیرامون ادبیات می نویسد که نشان دهنده ی ذهنیت جدی و کاربلد وی می باشد که البته کار را برای ارزیابی آثارش مشکل می کند و در این مورد باید دست به عصا گرفت. گرچه او در این سالها به دلیل نقد هایش کانون توجه قرار گرفته و مانند هر شاعر و منتقدی به محورهای مختلف زیباشناختی دست یافته است.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سجّاد صادقی |
|
من سالمــم اما کمـــی حالم عجـــیب است
حال دلــــم این روزها خیـــلی غریـــب است
چون می گریزد از تمـــــــام دل خوشی ها
از خنــــده های کودکانه بی نصـــــیب است
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
توگویی مرثیه امید همان سرود نجات است/ سهند ستّاری |
|
«تنها به خاطر نومیدان است که امید به ما داده میشود» – والتر بنیامین
جهان امروز با تمام خطهای پاره پارهاش خیابانهای شهر را از راههای خاکی روستاها جدا کرده است. شکاف میان تمامیت شکل یافته در رسانهها و تفسیرهای باژگونه از واقعیت، نشان میدهد که «تمامیت» تصوری موهومی است. و همواره به سبب این شکافها، حضور تام هیچ هویتی امکان پذیر نیست. با توجه به تفکر مفهومی سوژه همواره در تلاش است تا تمامیت خود را حفظ کند، اما در وضعیت امروز سوژه مجاب شده تا به درون خود بخزد. سوژه با نفی تمامیت، الزاما با دو پاره گی خود روبرو خواهد شد. اکنون دیگر خبری از ابر انسان نیچهای نیست، دیگر خبری از انسان نیست. پس کار را باید با خود «مفهوم» دنبال کرد. مفهوم امید، یاس، شکست و رنج که به شکل نابخردانهای با هم گره خورده است. ایده پیشرفت و تکامل که همواره به صورت بالفعل جاری شده است و هیچ بالقوگیای در خود پنهان نکرده است، مفهوم امید و بیامیدی را برای شانه خالی کردن از زیر «آینده سراییهای موهومیاش» حفظ خواهد کرد تا ثابت کند در جهان امروز هر امری در نهایت به ضد خود بدل میشود.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هم چهره های سلیم جودت/محمود نجم الدّین |
|
هم چهره های سلیم جودت
نویسنده: محمود نجم الدین
برگردان به فارسی: توران خندانی
——————————————————
معرفی نویسنده:
محمودنجم الدین نقاش و نویسنده ، سال ۱۹۸۱ در شهر کرکوک عراق متولد شده است . از سال ۱۹۹۷ به شکل جدی در زمینه نقاشی ذوق آزمایی کرده و بیش از یک دهه است که در داستان نویسی و نقد ادبی نیز فعال می باشد و تا کنون چند اثر مستقل از او در عراق از او منتشر شده است که یکی مجموعه داستان« هم چهره های سلیم جودت» است که داستان ترجمه شده زیر از این مجموعه است. این داستان کوتاه اولین اثر از این نویسنده است که به زبان فارسی ترجمه و منتشرمی شود.
پس از سه ماه تمرین، گروه اجرایی «مشکی» تصمیم گرفتند تاریخ ۲۰۱۰/۱۰/۲۹ اولین روز اجرای تئاترشان باشد. (نمایش صدای پای مرگ می آید.)بر خلاف نمایشهای کمدی عده ی بسیار کمی از مردم منتظر دیدن این نمایش بودند. نمایشهای تراژدی همیشه مخاطب کمی دارند و مردم این خطه دوستدار خنده و شوخی هستند به همین دلیل کارهایی از این قبیل، بیننده ی خاص خود را می طلبد. به هر حال (عرفان اشرف)کارگردان نمایش چند روز قبل از اجرا، خبر اجرای نمایش را به همه ی شبکه های تلویزیون، رادیو و روزنامه ها داده بود.
آن روز صبح زود قبل از شروع اجرای نمایش، مرگ برای انجام دادن کاری، سوار بر موتور سیکلتی کوچک به مقصد خود رسید و سر یکی از خیابانهای شهر با دستپاچه کردن یک راننده تاکسی، اجل یکی را رقم زد . اما این اجل است یا حادثه ای تلخ. آن روز صبح اگر (سلیم جودت) پای پیاده به سالن اجرای نمایش نمی رفت، شاید مرگش ۵۰ سال به تاخیر می افتاد. در این وقت مرگ به بالای سرم می آید و مرا مجبور به نوشتن این متن می کند.
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از اکرم حیدری |
|
چمدانی پر از لباس ِ کثیف
می رود سمت ِ شهر بی اقوام
مبدأیی توی اوج دلتنگی
مقصدی بی تفاوت و بی نام
هیچ کس منتظر نبود و نیست
سر ِ ساعت به راه می افتی
«تو نگاهت به عشق آلوده ست»
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ساختار گرایی و نقد / دکتر بیژن باران |
|
هر مقوله ای دارای ساختار درونی و مرزی با محیط خود می باشد. ساختار میتواند منطقی یا زمانی، در ژرفا یا در سطح، هیرارتیک/ سلسله مراتبی باشد. ساختار منطقی رابطه چند مقوله اصلی در داستان است که حجم داستان روی آنها قرار دارد. در واشکافی پدیده ها، مکتب ساختارگرا تاکید روی اجزای متشکل آن کرده؛ در نقد ساختارگرا اجزای آن بررسی می شوند. ساختارگرایی ثنویت تخالفی در ساختار می جوید؛ با پسامدرنیزم ربط دارد.
ساختار زمانی سکانس اپیزودها/ تسلسل رویدادهاست که در داستان هم میتواند خطی، غیرخطی، همزمان در محور زمان باشد. خطی حوادث روی محور زمان بترتیب رخ می دهند. همزمان چند رویداد در مکانهای مختلف یا در ذهن راوی در یک آن مرور می شوند. در آثار مدرن، پلات غیرخطی با شگرد فلش بک/ فوروارد اتفاق می افتد. البته در حدیث نفس در فیلم، پویانمایی، انیمیشن، نمایش مدرن- ساختار غیرخطی رایجتر است. در زنجیر رویدادهای فیلم زمان عقب/ جلو از حال به گذشته و برنامه آینده می رود.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
یک داستانک فیس بوکی / حسین مقدّس |
|
مرجان:
کنار باغچۀ نشسته بودم که چشمم به جماعت مورچه ها افتاد…
دلم برای روزمرگی تکراری شان سوخت…
با یک ذره بین و شیلنگ آب برایشان افسانههای آسمانی ساختم…
نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از محبوبه افشاری |
|
۱
ساعت
چگونه ایمان بیاورد
به زیبایی قویی
که تصویرش را آب برده است!
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
آخر شاهنامه / سیّد محمّدمهدی مدرّسی سریزدی |
|
به نام خداوند و جان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد
ملیگرایی افراطی همان قدر زیانبار و ویرانگر است که بیتوجهی و بیمهری به فرهنگ و آداب و رسوم شایستهی ملی! متأسفانه گروهی دانسته یا نادانسته به نوعی ملیگرایی افراطی دامن میزنند و با طرح مطالب خلاف واقع و تفرقه برانگیز، تعصبات کور را تقویت میکنند؛ از جمله قسمتی از یک پیامک که اخیراً شایع شده است چنین است: … به ما آموختند بگوییم شاهنامه آخرش خوش است، چون آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب شکست میخورند …!
بسیاری از مطالب ارزش بحث ندارد، اما دربارهی این مطلب قدری باید تأمّل نمود، زیرا این پرسش نه تنها تفرقه برانگیز است، بلکه ممکن است جوانان بسیاری را نسبت به بزرگترین اثر هنری، ادبی، تاریخی و ملی ایران کم علاقه نماید و این مخرّب و ویرانگر است.
طرح چنین پرسشی ـ آن هم در شرایطی که نیاز به همدلی و همراهی بین همه افراد جامعه و توجه به فرهنگ ملی، بیش از هر زمان احساس میشود ـ جای تعجب دارد. مشخّص نیست از این افراط و تفریطها چه بهرهای برده میشود و چه نتیجهای عاید میگردد؛ به هر حال برای بسیاری از جوانان این پرسش مطرح است که: به راستی شاهنامه چه پیامی دارد و آیا آخر شاهنامه خوش است یا غم انگیز و دردآور؟
پیش از هر چیز لازم است، حساب امامان شیعه، از روش تعصبآمیز و نژادپرستانه اعراب اموی و عباسی جدا گردد؛ بدین منظور سخن را با کلامی از امام بزرگوار شیعیان، حضرت علی (ع) آغاز مینمایم که در نامه به مالک اشتر میفرماید: «آداب و سنن شایستهای که بزرگان این مردم عمل میکردهاند و مردم با آنها خو گرفتهاند و بدین وسیله الفت اجتماعی به وجود آمده و مردم به صلح و صفا رسیدهاند، در هم مشکن و همچنین روشی را انتخاب نکن که به سنتهای نیک گذشته صدمه وارد نمایدکه پاداش از آن بنیانگذار آن سنت باشد و کیفر و گناه شکستن آن بر گردن تو بماند.»[۱]
نظرات[۵] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از پوریا میررکنی |
|
آن گونه که من زیست شناسم به جهانا
آن گونه شناسان همه کف کرده دهانا
آن گونه ترینم ، هم از آن گونه که در باد
آشفتهی این همهمهی جانورانا
آن گونه ولی حیف که این گونه هنوزم
دنبال یکی گونه ی نایاب دوانا
آن گونهی نایاب که در شکل حیاتی
نظرات[۴] | دسته: شاعران یزد, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
لاک پشت ها / کیوان اصلاح پذیر |
|
یک
فقط لاک پشت ها
به طنین باران
گوش می دهند
دو
با لاک ها خداحافظی کنیم ؛
با سنگ ها
با فرسنگ های سنگین از تحمل آهسته ی سایه ها
با تواضع ناچار و شگفتی های سربزیر زمین
با دل های آکبند و تیرهای کمانه
با پیراهن شاخی تو
که باد را
وسوسه نمی کند ؛
تبسم کن !
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
عکس و تو / رسول عظیمی |
|
تو نیستی و هر روز
قابِعکست را نگاه میکنم
دستی به موهات میکشم،
چند تارِ مو میافتد روی زمین
مادر خوشحال میشود
و تو بیخیالِ قابعکس
کنارم چای میریزی
از داغیِ چای لبم میسوزد و
از خواب میپرم.
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از رضا کاظمی |
|
۱
امسالْ بهار
هفتسینِمان کامل نیست.
سیبِ سُرخِ گونههات را
کم دارد!
۲
بیا به هم دروغ بگوییم!
من بگویم: بهار شده
تو باور کنی، بیایی!
نظرات[۹] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از مصطفی فخرایی |
|
(۱)
خال لبش
لکه ای بر ماه
(۲)
پرواز سنگ و گنجشک
کدام
زودتر می افتند
(۳)
راهم را
روشن کن
ماه تاریک
(۴)
در تاریکی
گم شد
سایه اش
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
داستانک: آکاردئوننواز / رضا کاظمی |
|
ساز میزد. آکاردئون. عصرها. توو راستهی “امیرآباد”. از چهارراهِ بالا، چپِ خیابان، شروع میکرد میآمد پایین. کوچهها را داخل، خارج میشد. کوچهی یکی مانده به چهارراهِ پایین را که توو میرفت، خارج نمیشد دیگر. کوچه، بُنبست بود. خانهاَش را کسی نمیدانست. انگاری توو کوچهی بُنبست آب میشد میرفت زمین. اما فرداش، دوباره سرِ چهارراهِ بالا بود. پول نمیگرفت، کسی هم اگر میداد اَخم میکرد بِش میگذشت. انگاری فقط بَرا خودش، یا بَرا کسی که فقط خودش میدانستْ ساز میزد. آهنگهاش همه غمْ غُصّه، آوازهاش همه هِجرانی فِراقی. میزد میخواند میگذشت میرفت. شندرهپوش هم نبود. خوشپوش، خوش سر و لباس بود. چهرهاَش هم همیشه توو هم، غمگین. دقیقْ یازدهسال به همین سیاقْ طلوع، غروب کرد: از چهارراه بالای امیرآباد تا وسطهای کوچهی بُنبستِ یکی مانده به چهارراهِ پایین؛ که صدای آکاردئوناَش آرام آرام قطع میشد. مرد، بَرا مردم، بَرا کَسَبهی خیابانْ شده بود راز.
نظرات[۶] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دون کیشوت / حامد ابراهیم پور |
|
قراربود که این دفعه جنگ را ببرد
بیاید و دل ماده پلنگ را ببرد
به خاطرش سر تیمور لنگ را ببُرد
شبانه دختر شاه فرنگ را ببرد
O
قرار بود که از چنگ شب رها بشود
به آفتاب قسم داد، گرگ و میش نرفت
قرار بود که این بار قهرمان باشد
قرار بود… ولی باز خوب پیش نرفت
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از آبا عابدین |
|
۱ _
مرا بپوش!
به تو می آیم.
۲ _
ابر ها را هجی می کنم
که چگونه به تو مربوط می شوند!؟
این حرفها را نمی دانم…
امشب باید نیلوفر ببارد!
باید به جای رعد و برق ، ماه بزند!
من باید خیس شوم!
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
من به دنبال خانه هستم، به دنبال جایی که نیست/ سهند ستّاری |
|
اگر بپذیریم که جامعه مدنی اصولا مکانی انتزاعی است برای مقاومت در برابر زیاده خواهیهای سرمایه، در آن صورت شهری که با فقدان اجتماع شهری روبروست؛ ناخودآگاهانه جامعه مدنی مستقیماش را پس میزند و به درون «خانه» باز میگرداند. درواقع خلق هر کلان شهری در پس تملک «خانه»هایی است که برای من تو به مثابه «جا»یی است برای رفتن. اکنون در پس استعمار زندگی روزمره و خلق هولناک متروپولیس، خانه برای من و تو بیگانه شده است و درحالی که چهره اطرافیان برایمان غریبه و بیگانه است مدام در تکاپوی رفتن به جایی هستیم. چیزی که اکنون بیش از پیش در متن زندگی روزمره و در پس شکاف و ترکهای شهری که از دل همهمه برسازنده دنیای مدرن بیرون میزند مساله گون شده همانا فقدان خانه است. اما تو نه تنها باید فقدان را تجربه کنی بلکه به میانجی تصدیق همین فقدان، مرزی را ترسیم میکنی که گویی در ابهام تجربه مدرنیته گرفتار است. با این حال ما در مواجهه با چیزهای به معنایی که به شکل کابوس واری در گرو متن زندگی روزمره است به کل مساله مدرنیته تن دادهایم. “فقدان”، هم بسته مدرنیته ماست و توگویی “فقدان خانه”، جز جدایی ناپذیر شهر ماست.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از محمّد علی نوری |
|
در من اتوبوسی است
خسته
سرگرم ازدحام در پیاده روها
سرگرم زرق و برق نشسته بر بوتیک ها
سرگرم برانداز کردن بر آمدگی مانکن ها
اتوبوسی است ، خسته
که هر شب
از اعماق گلوش
خیابان سرفه می کند
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نارنج / جلال خسروی |
|
زیر نارنج نشسته باشیم
من شیر
تو شعر
بنوشم
بنوشانیاَم
و بنوشی
دستم را بـِ . . . بــِ . . . گیر
آنی . . . ما . . . مان
روزی که دست تو نبود
زَ. . . زِمین خوردم
روزی که دست تو نباشد
زمین میخورَدَم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از اعظم حسینی |
|
۱ _
ازدختران حوایم
نه هابیل می شناسدم
نه قابیل
اماهرلحظه ای که بخواهم
درچشم های کلاغ
صحنه ی جنایت تکرار می شود
بازهم بگو:
«کسی برای خودش حرف درنمی آورد»
گوش به زنگم
که رنگین کمان درچند شوره زار
اسم شب است
و برای دیدن زنبق ها
کدام لباس مرا انتخاب می کند
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
باز خوانش «ترجمه سکوت»رامین یوسفی / سریا داوودی حموله |
|
عنوان مقاله :
باز خوانش «ترجمه سکوت»رامین یوسفی
…چنین گفت های ضد روایی…
_________________________________________________________
«ترجمه سکوت»اغراق در ضد روایت هاست. وجه اخباری ،انگاره های شهودی، حس های متناقض و لحن تخاطبی در هم می آمیزند تا طرح زیر ساختی با زمینه های ادبی،سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی پی ریزی شود.
ساختار زبان متن متوازی روایت ها قیاسی – تقابلی است. شاعر با غرابت زبانی و روابط محسوس اشیاء و پدیده ها در پی نمودهای انتقادی است. فرآیند های حسی – حرکتی گاه پیش شرطی به بافتار کلام است. او گزارشگر حس های درونی خویش است. با انگاره های عادتمند و روایت های خطی به خلق تصاویر عینی پرداخته است. در هم تنیدگی اتفاقات و خلق تصاویر روایی از شاخصه های این نوع شعر می باشد. در این هستی شناسی گفتمانی نوعی جنون مندی فرمیک حس می شود:
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از زهرا گنجعلی |
|
دنباله ی این ماجرا ، دستی که می گیرم
هی خواب می بینم که توی خواب می میرم
می خواهد از من زندگی کردن بیاموزد
من که خودم هم از خودم این روزها ، سیرم
وقتی که لب وا می کند روی تنم این زخم
مثل نصیحت های تلخ مادر پیرم
نظرات[۷] | دسته: شاعران یزد, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از وحید آقایی |
|
چراغ های خانه
به خاموشی ام
می خندند
سقف های کاذب
خوش باوری ام را
به تمسخر می گیرند
نظرات[۳] | دسته: شاعران یزد, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
تقصیر / بهرام اشراقی |
|
بند اول:
– راستشو بگو ، کمک راننده گفته مى خواستید ماشینو بدزدید.
– نه به خدا، بابا از رفیقام بپرسید، رفتیم جداشون کنیم.
– رفیقاتم همدستت بودند، چهار نفرى می خواستید زورگیرى کنید.
-به خدا نه، چند بار اینو بگم،آاخه ساعت یک شب چه وقت راه افتادن تو خیابونه که بخواهیم زورگیرى کنیم.
– از اول ماجرا را توضیح بده.
– چندبار گفتم، حتى نوشتمش.
– باز توضیح بده.
– ما که رسیدیم سر میدون، دیدم همون بى ام و که تو اتوبان لایى می کشید و آینه اش به آینه ماشین ما هم گرفته بود زده به ماشین بنز، انگار چیزیش هم نشده بود، دو نفر بدو از بنز پیاده شدند، هر دو تا هیکلى، راننده بى ام و هم پیاده شد که اینها ناغافل یقه اش رو گرفتند و شروع به فحش دادن کردند، من و رفیقهام پیاده شدیم که بریم جداشون کنیم که یکیشون بى هوا شروع کرد فحش دادن و اون یکى بدو رفت قمه از ماشین دراورد و زد رو دست حسین، بالا تا پایینش جر خورد، ما هم فرار کردیم طرف ماشین، باقی ماجرا را من ندیدم به خدا…
نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چکیده ای در: مدرنیسم ادبی / محمود طیّب |
|
چکیده:
پس از اشباعِ غزل نو، آگاهانه یا ناآگاهانه قالب غزل و سبک سرودن و به ویژه مفهوم و مضمون غزل از حالت آرمانی آن آرامآرام خارج شد و گروهی از شاعران که بیشتر شاعران تحصیل کرده، دارای بینش ادبی و دارای دیدگاهی « فرانو » بوده اند در همان مسیر سالمِ غزل به پیاده کردن ذهنیّت فرانوِ خود در عرصهی غزل پرداختند.
جریان مدرنیزم که حاصل بیش از یک سده دگرگونی در علوم انسانی، فیزیک، فلسفه، تکنولوژی، اقتصاد، تولید، مصرف، هنر، معماری، ادبیات و هنر در غربِ سدهی بیستم بود به سرعت به دیگر فرهنگها و کشورها نیز راه یافت و به دگرگونیِ همین حوزه ها در تمام کشورهای جهان دست زد.
در ایران، از آغاز سدهی سیزدهم شاهد ورود و گسترش عناصر مدرنیزم به گسترهی علم و فرهنگ و تا اندازهای تکنولوژی و اقتصاد هستیم. از دورهی رضاخان، مدرنیزم به طور رسمی از حوزهی اقتصاد و تکنولوژی آغاز به کار کرد و در آغاز سدهی چهاردهم با گسترش فنّ ترجمه، شاعران و نویسندگان زیر تأثیر اندیشههای غربی، اندیشههای مدرن را به حوزههای علوم انسانی، ادبیات و هنر نیز وارد کردند.
از آغاز دههی پنجاه، غزل فارسی با اوجگرفتن و حرکت به سمت رسیدن به وضعیتی «فرانو»، همگام با جریانهای آزادِ نیمایی و سپید، اندیشههای متفاوتی با گرایش به مدرنیزم را به بستر خود راه داد و «مدرنیزمِ ادبی» از آغاز دههی هفتاد به عنوان جریانی رسمیّتیافته در ادبیات و شعر ایران اعلام حضور کرد.
مهمترین عناصر تعیینکنندهی مدرنیسم در غزل، به ترتیب، مفهوم و نوع پردازش آن، ساختار(شکلی و زبانی) و سپس انتخاب واژگان هدفمند( ِشعری) است. در این مقاله به شرح این موارد پرداخته شده است و سیر کلی مدرنیسم از زمینهها تا پیدایی و گسترش آن و سپس ناهنجاریهایی که در بستر آن پیش آمد مورد بررسی قرار گرفته شده است.
واژگان کلیدی: مدرنیسم، غزل امروز، زمینه ها، ویژگی ها، آسیب شناسی، نمونه ها.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بافتارِ شعرِ «پنهان در سکوت بلوط» وحید کیانی / سریا داودی حموله |
|
عنوان مقاله :
بافتارِ شعرِ «پنهان در سکوت بلوط» وحید کیانی
…نیستندگی های محسوس…
___________________________________________________
شعرهای کوتاه وحید کیانی کشف زبان تصویر است.تقابل های افتراقی ـ اقترانی، سویه های کلامی ـ شنیداری، موتیف های نوستالژیک ـ تراژیک، بافت های تعقیدی ـ روایتی…از گزینه های برجسته ی شعر اوست.
اصلی ترین مولفه ی «پنهان در سکوت بلوط» تصویر است؛کیانی به تکثر گرایی معنایی دست یافته است.او به دور از مشابه نویسی های رایج با نوعی رفتآمد زمانی ـ مکانی راه واحد زبان- تصویر را به ثبت رسانده است. عینیتی که از ذهنیت شاعر مادیات گرفته و با انگاره های غیرمتعارف انتظام یافته است.شعرها بین دو جهان عین و ذهن معلق اند، مسیر ذهنی شاعر ستیزگی پنهان پیرامون هستی ـ نیستی است:
ـ هر کسی/ سه نفر است/یا آدم/یا حوا/یا است! ص۱۷
کیانی با لحن تخاطبی روایتگر جهان«هست ـ نیست» است؛ در محوریت سوبژه(فاعل شناسا)به کشف ابژه ها(موضوع)می پردازد. شعر دارای ساختار معنایی ساده، ولی ابعاد پیچیده ای دارد.اگر شعر به این ترتیب نوشته می شد {هر کسی/ سه نفر است/یا آدم/یا حوا/یا …! }می توانست تاویل بیشتری را در ذهن ایجاد کند و در تعلیق خوانش های متفاوتی به ذهن مخاطب خطور می کرد.شعری که بازی هایی بین (هست ـ است) ایجاد می کند و در تعارض با ذهن- عین می باشد؛با همان ترجیع بند پنهان که بر ساختار معنایی استوار است.البته (یا…!) تاویل پذیر تر بود؛ حتی اگر به جای(یا است) (یا هست)می نشست قابل تامل تر بود؛ زیرا تعارض وجود و هستی را برجسته تر به نمایش می گذاشت.
این شعرتحلیل ساختارگرایانه ای دارد.تصویر های متعددی که قابل تامل اند. هست های پنهان مهم تر از است های زایشی است.حلول و استحاله، توازی های رازآمیز و تنیدگی ها در تعارض با جهان هستی است:
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقد یا نق / دکتر بیژن باران |
|
دریغا، ما که خواستیم، زمین را برای مهربانی آماده کنیم، خود نتوانستیم مهربان باشیم. اما شما وقتی به روزی رسیدید که انسان یاور انسان بود، در بارهٔ ما با رأفت داوری کنید! برتولت برشت در پاسخ به مک کارتی، سنای آمریکا اُکتُبر ۱۹۴۷
در جامعه ى گذاری انتقاد منصفانه و دقیق پویایى هنر را شتاب می بخشد. ولی فرهنگ انتقاد با آزادی و مسئولیت فردی آغاز می شود؛ یعنی فرد در تغییر باید تحمل انتقاد خود را افزایش دهد. این دنباله آموزش مدرسه ای است تا انتقاد همچون دروس تازه با لحن خردگرا مستقل از عاطفه جابیافتد.
نقد روش تحلیل نظامند گفتمان نوشتاری یا شفاهی می باشد. نظر در باره یک هنرمند یا اثر هنری می تواند چند لحن داشته باشد: باتعصب، مغرضانه، مداحی، نان بهم قرض دادن. نقد بیان خواست تغییر وضع موجود بنا به اصول جهانشمول، تبیین شگردهای نوین در اثر، قیاس مولف/ اثر با معاصران و گذشتگان باشد. نقد می تواند در باره امور مختلف باشد: سیاسی، ادبی، هنری، ورزشی، فرهنگی، اجتماعی.
نق بیان کردن نظرات منفی از گلایه تا فحاشی در باره موضوعی است. نق نظر دادن است که یک هنرمند با اقتدار هنری ولی خارج از تخصص نقد یا حیطه های خارج از مهارت خود در باره دیگران نظر می دهد. علل نق بَرخوردن، عصبانیت، رنجیدگی، غیض، تعصب، اغراض، سوء تفاهم، جریحه دار شدن غرور، رقابت، حسادت، افسردگی، وسواس، پرخاشگری، قلدری می توانند باشند؛بنابراین نقد از اصول عینی و نق از عواطف فردی پیروی می کنند.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از حمیدرضا اکبری شروه |
|
یک ـ مال کنون
فتح می کنم
همین انار مکیده .
شعر م می شود / چکیده بر سقف دهانم !
من رویش می ریزم تاشبم ماه نمی خواهد
این برنو مال کنون * هم فاتح است
حالا چراغ روشن کنید
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از فریبا حیدر زاده |
|
ـ یک
“دلا بسوز که سوز تو کارها بکند”
دروغ گفته! کسی نیست یاد ما بکند…
میان این همه انسان که خسته ی دردند،
چگونه ناله ی من “رفع صد بلا بکند” ؟
خدا کجاست؟همین جا که سخت تنهاییم؟
نمی شود گره از کار خلق وا بکند؟
نظرات[۱۲] | دسته: شاعران یزد, شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سارا علیمردانی |
|
منتظر نوازش پتک بعد نمی مانی
چه کوله بار هراسیده ای
شانه های شکسته ات را به دوش می کشد!
راه که می افتی
خاطره ی خلوت کردن ها را
خط می زنی
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از امیر سنجوری |
|
چیزها عکس هم شروع شدند
گفتن از ما، نگفتنِ ما شد
ما به جای هم عاشقی کردیم
مشکل از ما نبود، اما شد
عاشقی می کنیم و با حسرت
چیزها را به سُخره می گیریم
در گلوها به شعری و به دمی
زندگی می کنیم و می میریم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به مجموعه”ابر بزرگ” اثرحسین شکر بیگی/ علیرضانوری |
|
عنوان مقاله :
گوش بچسبان به سینه ام و بگو اسب ها…
نگاهی به مجموعه ” ابر بزرگ “، اثر حسین شکر بیگی
___________________________________
امتیاز بزرگ ” ابر بزرگ ” زندگی و زنده بودن و دغدغه های واقعی زندگی و ذهن انسان است؛ انسانی در پشت پنجره آپارتمانی در سوئیس یا در آفتاب سوزان شاخ آفریقا؛ انسانی که همواره در رضایتی گاه کامل میل به تکنولوژی دارد،اما نمی خواهد گذشته و هویت تاریخی خود را وا بگذارد وهمین انسان است که گاهی دلتنگ گذشته سرشار از طبیعت و اجتماع خود می شود و ناخود آگاه بر پیشرفت و تکنولوژی می تازد؛ تکنولوژی که در کنار آسایش، تنهایی را هم برای انسان امروزی به ارمغان آورده است.
کسی که بر ماه فرود آمد
نمی دانست
هزاران رویا را
ویران می کند
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از لیلا رنجبران |
|
شب همین جاست!
لا به لای دار گیسوانم
باعطر سکر آور مهتابی بی تاب
در موج سیاه آویخته بر شانه های تنهایی ام
شب همین جاست!
در آخرین ایستگاه هم آغوشی ماه و برکه …
نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|