هیچ / مهتاب کرانشه |
|
وقت می میرد
وقت جوانمرگ هوا می شود
وقت از ما سر می رود
ومن با بارهایی که اضافه بود
با قدم هایی که برنداشت
با حرفی که از زبان نریخت
و مِن مِن های غریبه ی شما…
_ حالاهی بگو من کی ام، کجاهام!
این که هواهای دوُر و بر به سرم بزنند
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از عبّاس سلیمی آنگیل |
|
به جسد دختر بچهای که در مهرماه ۱۳۸۹ در کوچهی درویشهای خیابان مولوی، برهنه رها شده بود
_____________________________________________
سرزمین نازکدلان نیست این جا
کسی با پخ کردن من جا نمیخورد
انسان حق به جانبی نمانده است تا گریبانش بگیرم
هر مردی که از حوالی من میگذرد دستی در خون تو دارد
هر سماوری که میجوشد
از واپسین نالهات گزارشی میدهد
دوشیزهترینِ خیابانهای مولوی
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از امیر مرادی راد |
|
کاش من یک روزکوچـک می شدم
بافراغ بال کـــــــــــــودک می شدم
می نشستم بـــــــاز هم در نیمکتی
درکناردوســـــــتانم انــــــــدکی
می سپردم گـــــــوش بر آمــوزگار
شعرهای خوب پاییز وبــــــــهار
آب را بابا چه خوش می کـــرد نوش
می سرود آموزگارپند ســــــــروش
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سی امین نشست عصر روشن |
|
عنوان خبر :
درنخستین نشست خارجی عصرروشن بررسی شد:نسبت دین و ادبیات فارسی
____________________________________
سی امین نشست عصر روشن در حالی در یکی از شهرهای زیارتی عربستان سعودی برگزار شد که موضوع « نسبت دین و ادبیات فارسی» در آن به بحث و بررسی گذاشته شد.
در ابتدای این نشست که شامگاه روز پنجشنبه ۱۸ آبان ۹۱ در هتل قصرالدخیل شهر مدینه برگزار شد، علیرضا بهرامی – دبیر سلسله نشست های فرهنگی عصر روشن – با اشاره به نحوه برگزاری این نشست ها در ۳۰ ماه گذشته گفت: از ابتدای شگل گیری نشست ها تصمیم بر آن بود که پس از مدتی، برخی از نشست ها را در شهرها و استان های دیگر نیز برگزار کنیم. صحبت هایی هم درباره ی برگزاری نشست در برخی شهرها و استان های نزدیک تهران شده بود. همچنین صحبت هایی با برخی شاعران مقیم و برخی انجمن های مرتبط با افغانستان و تاجیکستان هم داشتیم تا نشست هایی با حضور شاعران و نویسندگانی از این کشورها داشته باشیم و شاید مقدمه ای باشد بر برگزاری نشست هایی مشترک در این کشورها، اما تقدیر این گونه رقم خورد که نخستین نشست خارجی و اساسا نخستین نشست خارج از تهرانمان در شهر مدینه و در ایام برگزاری مناسک حج باشد که بسیاری از ایرانیان هم در این شهر و شهر مکه حضور می یابند.
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سودابه مهیجی |
|
حتی اگر خواستی با دوچرخه بیا
تا قدیمت را ببینم
نه اینکه امروز به تو نیاید
اما اگر تلفن همراه نبود
چطور عاشقم می شدی؟
با پیراهن چه رنگی؟
از قدیم بیا به خانه مان
از آن روزها که ما آسانسور نداشتیم
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از یاسمن بهار |
|
۱ _
از هر کجای جهان که ایستاده ای برگرد
من و تو به توازن نمی رسیم
مگر در آغوشت!
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پنج عاشقانه ی کوتاه از سیروس نوذری |
|
۱ _
سراغ لاله رفت
به بوی پونه
آواره شد
۲ _
اگر نمی وزیدی
نشان جهان
صخره بود
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شرح حاشیه / فاطمه محسن زاده |
|
کتاب ” شرح حاشیه ” ، ( بررسی جریان های حاشیه ای شعر معاصر بعد از نیما ) ، تألیف احمد بیرانوند ، با مقدّمه ای از دکتر محمّد رضا سنگری ، از سوی نشر روزگار منتشر شده است . چاپ نخست این کتاب، با ۴۰۷ صفحه ، در شش فصل : مقدّمه ، شعر نیما یوشیج ،شعرموج نو ، شعر حجم و شعر گفتار ،به علاقمندان عرضه شده است . مؤلّف در یادداشتی می نویسد : ” اثر حاضر ، پژوهشی است که به جریان های حاشیه ای شعر معاصر بعد از نیما می پردازد.
نظرات[۰] | دسته: معرّفی کتاب | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چرا جایزه نوبل با ادبیّات ایران بیگانه است ؟ |
|
در نشست بیست ونهم «عصر روشن»، جایزهی نوبل ادبیات و دلایل تعلق نگرفتن این جایزه به نویسندگان و شاعران ایرانی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در آغاز برنامه، ساره دستاران که اجرای برنامه را برعهده داشت، شعری از برگزیدهی نوبل ادبیات سال گذشته، توماس ترانسترومر (برگردان مرتضی ثقفیان) خواند و به ارائهی تاریخچهی کوتاهی از این جایزه پرداخت.
او با بیان اینکه این جایزه معتبرترین جایزهی ادبی دنیاست، گفت: در عین حال گاهی معرفی برخی نویسندهها به عنوان برنده، به این جایزه اعتبار بخشیده، چنانکه وقتی در سال ۲۰۱۰ ماریو بارگاس یوسا برندهی این جایزه شد، گفته شد که این انتخاب، اعتبار را به جایزهی نوبل بازگرداند.
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
گزارش مراسم اختتامیه سومین دوره جایزه شعر نیما(مهر ماه ۱۳۹۱) |
|
مراسم اختتامیه سومین دوره جایزه شعر نیما با حضور جمعی از اهالی ادبیات روز پنج شنبه ۲۰ مهر ماه در تهران برگزار شد . در ابتدای این برنامه رضا حیرانی، بخش هایی از نامه های نیما را در خصوص خصلت های شاعر و نویسنده را خواند، سپس اردشیر هنری، طرّاح تندیس جایزه شعر نیما ، بخش هایی از شعر های بیاتی ترک و بخش هایی از شعر های غلام رضا بروسان، برگزیده دومین دوره شعر نیما ، را قرائت کرد،
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بیانیه سومین دوره ی جایزه شعر نیما |
|
طی یکصدسال گذشته ادبیات فارسی دستخوش ِتحولات و آسیبهای بسیاری بوده، به نحوی که نمیتوان مسائل سیاسی، اقتصادی و تحولات اجتماعی را از شرایط فرهنگی و ادبی منفک دانست.
برهمین اساس، نباید انواع صدمات و رویکردهای آسیبرسانی را که از همه سو بر روح و روان اهلقلم موثر بوده را نادیده گرفته و از نویسندگان و شاعران خواست، چشم و گوش خود را برمسائل ببندند؛ چنانچه واقفیم، همانگونه که انقلاب سال ۱۳۵۷ از یک کنش وسیع ِ شاعرانه و روشنفکر نشأت داشت، تاثیر هشت سال جنگ نیز همواره درخلوارهی ادبیات، واضح و مبرهن بوده است؛ این درحالی است که از سویی با مواجههی فراگیر شبکههای اجتماعی و ماهواره علیالخصوص اینترنت مواجه بودهایم و این همزمانی و رویارویی ناگهانی با عصر اطلاعات، خود منجر به تعارضات و تهییج معناداری در سطح جامعه، بهخصوص در وضعیت ادبیات فارسی شده است. نمونهای کوچک از این گونه تهییج، بروز موجی چشمگیر از انواع مطبوعات و جنسهای تازهای از روزنامهنگاری و مشکلات آن، در مقطعی از زمان بود.
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از محمّد صادق ملکیان |
|
به درد خود خو کرده ام:
به تطاول شاخه ی خشکیده ی آن نهال نارس،
که در قلبم آماس کرده است …
به تاول ترکیده ی این گام های بی پایان
در بیراهه های این برهوت بی جهت،
… به جستجوی تو؛
به جستجوی خویش؛
به جستجوی او؛
به جستجوی هیچ…
راز اندوه چشم های مرا
از لبانم نپرس!
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نام شناسی داستان / فاطمه محسن زاده |
|
عنوان مقاله :
نام شناسی داستان
(شواهدازداستان های احمد محمود و محمود دولت آبادی )
______________________________________________
نام شناسی داستان از بخش های تازۀ علم « نام شناسی » است که به طور عمده به سیاست های نامگذاری نویسنده داستان توجه می کند . از نظر نام شناسی می توان به شخصیّت های یک اثر از زوایای مختلف نگاه کرد. به عنوان مثال می توان به اسم وشخصیّت اثر ، ففط با توجه به نقشی که در داستان به عهده دارد توجّه کرد ویا مشخّصه های معنایی آن را مورد نظر داشت ویا تنها نام شناسی را از نظر اسم خاص، عام ویا ضمیر به کار برد .
اسم هایی که نویسنده برای شخصیّتهای داستانش استفاده می کند، به طورمعمول خنثی واتّفاقی نیست و دارای بار عاطفی واجتماعی ونشان دهندۀ خاستگاه فکری نویسنده است .
نظرات[۹] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
فروغ “باب” گذار شعر مدرن به پسامدرن/ دکتر بیژن باران |
|
فروغ “باب” ورود از مدرنیزم به پسامدرنیزم در شعر فارسی است. در پسامدرن حقیقت مطلق وجود نداشته؛ طریق ادراک جهان ذهنی/ سوبژکتیو فرد بوده. فرد “من” فروغ تلویح زن در جامعه گذاری خاورمیانه است. در شعر پسامدرن او _ نقش زنان، مناسبات قدرت، انگیزه ها در ایجاد/ پیدایش ایده ها و باورهایش تاکید می شوند. پسامدرنیزم او از نظر تم/ موضوع و محتوا می باشد؛ نه نحوه کلامی موضوع. یعنی پسامدرنیزم جریانی موازی در بطن جامعه همراه با دیگر جریانات مدرن، سنتی، غربی، شرقی می باشد.
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از ابوالفضل زرویی نصرآباد |
|
گنجشک من آنان که پرهای تو را چیدند
ای کاش پرواز تو را بودند و می دیدند
خرد و خراب و خسته هم باشند ، زیبایند
چشمان تو، ویرانه های تخت جمشیدند
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند شعر از اندیشه شاهی |
|
۱ _
اعتراف می کنم
که مرگ را تجربه کردم در آغوش تو
مانند دختر غریبه ی که
دیشب شلاق های عاشقی را
تجربه کرد
و من برای همسر “خرگوش انقلابی” ام
اطفال مرده ام
متاسفم
که امروز جنازه ام را می خوانند
روی خیابان “انقلابیون” شهر بی مهرم
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
طرح هولناک چند پرسش در کمون /سام محمودی |
|
تلاش یادداشت پیشرو تلنگر و طرح هولناک چند پرسش در کمون پیرامون روز جهانی فلسفه است؛ روزی که لابد هر کشوری با گشودن موزهی فلسفهاش نویافتهای از میان سنگوارههای فکریاش را به رخ دیگران میکشد.
نظرات[۱] | دسته: فلسفه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
و اکنون نمایش حزن انگیز مصرف / سهند ستّاری |
|
اگر بتوانیم به آرشیو حافظه تاریخیمان رجوع کنیم و برگهای که در آن زمانی محله و خیابانها را در کنار بقالها، نانواییها و قصابها و خرده فروشان میدیدیم مرور کنیم، به سادگی متوجه ظهور هندسه شهری خواهیم شد. اکنون بدیلهایی به صورت چیزهای جامد (the soild) برای جانشینی عرضه میشوند و هندسه شهری را با فروشگاههای مد لباس، رستورانهای زنجیرهای، نمایندگی برندهای مشهور، بانکها و عمده فروشان و غیره مرتب میکنند. نحوه زندگی مصرفی و مصرف کلان بر زندگی مردم مسلط میشود. مصرف و تمرکز سودجویانه بر نیازها و خواستهها در مرکز توجه تمام امور قرار گرفته و همه چیز را به صورت کالا در میآورد و تبلیغات تجاری و مانور رسانهای نیز چنین فرآیندی را تقویت میکند. از این رو آزادی مصرفکننده، صرفا به سان امری صوری، موهوم و بر اساس ایدئولوژی نظام سرمایهداری تنظیم خواهد شد. چنین آزادی مفروضی به سبب انواع متعدد و به هم پیوستهی بیگانگیهایی شکل میگیرد که انسانها را به لحاظ مادی و ذهنی در بند کشیده است.
نظرات[۲] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دوسرایی از: طاهره خنیا و فرشیدحاجیزاده |
|
« لرز»
به: هممیهنان آسیبدیده و سوگوار
دوسرایی
از:
طاهره خنیا
فرشید حاجیزاده
____________________________________________
“زنده به گوری” زیر سقف کاهگل از نو ..
انبوه ِ اندوه و ستوه درد دل ، از نو..
سرگیجه ی گاو ِ زمین ، شخم تن و دیوار
روییدن خونین ِ هم – خون ، زیر گِل ، از نو…
رنج ِ کلان – ویرانه های خُرده – آبادی…
خشم رعیت ، حاکمان منفعل از نو…
مرگ است گوردسته جمعی/ مرگ ِ دیگربار:
تفکیک ، توی گورهای مستقل از نو…
فریادِ زیتون
دادِ خرما
زوزههای باد:
فصلِ چیدنِ دستِ عدسکار است
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از مهدی اکبری فر |
|
۱ _ روزی روزگاری …
روزی ، روزگاری
مردی که همه شماره ها را فراموش کرده بود
گوشی را گذاشت،
دورتر
زنی که همه لباس هایش را در آورده بود
خودش را در ماشین لباس شویی انداخت،
خیلی خیلی دورتر
یکی
که معلوم نبود زن است با مرد
داشت برای آخرین بار از خانه دور می شد…
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مهتاب شمس و فرار از مدارهایی که پیش میآیند/مجتبی دهقان |
|
از متنهایی که خانم شمس در تنهایی مینویسد:
یک پیشگو نیاز به هیچ چیز خارق العادهای ندارد.او میتواند آرزوهای دیگران را از زیر زبانشان، از زیر پوست صورت، از حالت ابروها، از شکل لبها و برق چشمها بیرون بکشد و زمان اتفاق افتادنش را حدس بزند. اما من باید میپرسیدم چطور میشود همه چیز را متوقف کرد. زمان کی میایستد. کی میشود روبروت ایستاد و نگاهت کرد!؟ آخر تو مثل چیزی سرگردان و معلق میآیی و میبینی و میشنوی و فراموش میکنی. چطور باید در جا به ایستادن وات داشت. توی چشمهایت نگاه کرد، دستهایت را گرفت و دنیا را از هم پاشاند. شاید میدانستی ادامه یافتن، آن یک لحظه را، از بین خواهد برد بی معنی خواهد کرد. اما کی باید ایستاد و لمس کرد. کی میشود مثل اجرام کهکشانی با هم برخورد داشت؟
نظرات[۳] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند رباعی / حسن نیکو فرید |
|
۱ _
در حنجره ام ،صدا ، توهم شده بود قلبم به تنم،تپش تپش، گم شده بود
یک حفره ، سیاهچاله ی زندگی ام می سوخت ،ولی همدم مردم شده بود
۲ _
گل روزنه ایست ،بر جهانی دیگر پروانه، سفیریست ،نشانی دیگر
یک نکته ی مغفول که من می گویم اما نه در اینجا ،که زمانی دیگر
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از فریبا رسولی |
|
پسری به دنیا می آید
از عشق من می میرد
آن ها وقتی می میرند
بلافاصله بلند می شوند
کوره ی آدم سوزی را روشن
و من با شبحی که کاملا شبیهم است می بو سم
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
خودکشی /دانیال جوادی |
|
۱ #
روی لبه پل ایستاده بود. چشمان اش را به افق دوخته بود. مردم با قیچی زیر پل انتظار اش را می کشیدند. دوره گردی تمام نقاشی هایشان را پیش خرید کرده بود.
۲ #
کلید آسانسور کار نمی کرد. مامور برج به دنبال اش بود. وقتی برای تلف کردن نداشت. به ناچار پله ها را انتخاب کرد. هر پله ای را که برمی داشت خاطره ای از جیب ذهن اش چکه می کرد. دیگر تنها چند پله تا رهایی فاصله داشت. اما هر چه بالاتر می رفت یادش می رفت برای چه آمده. نشست. نفس هایش بوی سوختگی می داد. ماشه آخرین خاطره را چکاند. در آسانسور باز شد. مامور، دیر رسید.
۳ #
هنگامه ی غروب بود. پاهایش در ماسه ها گره خورده بود. چشمان اش افق را نوازش می کرد. گوش ماهی ها برای بدرقه اش به ساز موج می رقصیدند. موهایش را یادگار برای باد به ارث گذاشت. باد وزید. شور اش را درآورد دریا. قدم برداشت. هنگامه ی غروب بود …
نظرات[۱] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو غزل ار فرهاد زارع کوهی |
|
شاعر بمیر ، شعر اعجازی نمی کند
کاری به غیر قافیه بازی نمی کند!
آن قدر شعر و زندگی از ما زده شده
که مرگ هم کسی را راضی نمی کند
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از مسعود صمیمی |
|
۱ ـ
خانه ام می لرزد
زیر بامی لرزان
در جهانی تاریک
در جهانی لرزان
۲ ـ
همه خاموشی است
این جهان،
و همه زِبری…
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از اسماعیل شریف نژاد |
|
۱ ـ
حالا باز بنشین لب دیوار و
هی بگو
باران ببارد
چه فایده ؟!
کسی که گربه های سیاه را
درک نمی کند
نظرات[۹] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از پویا اسفرجانی |
|
من آن مردم که از روز ازل در انتظار توست
همان مردی که عاشق پیشه ی چشم خمار توست
بیا نزدیک تر خورشید من، واکن قبایت را
که امید بقا در تابش خورشید وار توست
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
جستاری در فرهنگ و تمدّن ( بخش نخست ) /هوشنگ صدّیق |
|
“فرهنگ” مبحثی پیچیده و چندبعدی است، با بار علمی و ارزشی گرانسنگ و پررنگ که در هالهای از ابهام و پوشیدگی فرورفته است.انسان به عنوان آفریدگار فرهنگ، عشقی وصفناپذیر و علاقه و رابطهای تنگاتنگ با مخلوق خویش دارد. او را همچون فرزند خود در آغوش میکشد، مینوازد و با کمال میل هرچیز با ارزش و قیمتی خود را در راه رشد و بالندگی آن قربانی میکند. تمام توان و نیروی خود را به منظور جلوگیری از انحطاط و سقوط مخلوق خویش به کار میاندازد و این بدان علت است که انسان با وجود فرهنگ خویش احساس وجود و انسانیت مینماید.
صحبت از “فرهنگ”، صحبت از تواناییهای خلاق انسان و نقش سازنده ارزشها و دیدگاهها، قدرت بیان هنری و حکایتی است از همه اجتماعات کوچک و بزرگ که درگیر تجدید هنجارها و ضوابط اخلاقی و ایجاد امکانات تازه برای یک زندگی بهتر هستند.
کلمه “فرهنگ” دارای معانی متعددی است و این تنوع معانی به دلیل عدم تجانس و عدم دلالت بر یک واقعیت مفرد است و تعداد زیادی از عناصر را در سطوح مختلف در بر میگیرد که از آن جملهاند: عقاید، ارزشها، هدفها، کردارها، تمایلات و اندوختهها و …
وجود تعاریف و معانی زیاد برای فرهنگ، تنها معلول و دالبر، پیچدگی، عدم تجانس، تعداد موضوعات و گستردگی مجال کاربرد آن نیست؛ بلکه منعکسکننده حقایق، واقعیتها و امور دیگری نیز هست: روش شناخت، ملاکهای تعریف، دید، بینش، جهانبینی، فلسفه، دانش، ایدئولوژی، امیال، ارزشگذاری و گرایشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، اجتهادات، توجهات، منافع و کوششهای خاص اندیشمندان و پژوهشگران در این زمینه کارسازند.
نظرات[۴] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ده رباعی از سّیداکبر سلیمانی |
|
۱ ـ
یک عمر درون خویش آوار شدم
پا بر سر دل نهاده، هشیار شدم
از بس به طناب عقل رفتم ته چاه
آخر به دل خودم بدهکار شدم !
۲ ـ
من، جدول حل نکرده ی تاریخم
یک طفل بغل نکرده ی تاریخم
جغرافی روح من، چپاول شده است
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از امیر آشوری ( الف . بهار ) |
|
غروب روزها فرقی نمی کند
جمعه باشد یا هر گرگ و میشی از شنبه ها
در هر صورت فکر می کنم عمق آغوشت
با ابرهای سیاه که به چشم ِ هر بیننده ای خاکستری
بارور ِ
آسفالت خیابانی می شوند تا بوی خاک و خاکستر را به تو روانه کنند
باز باران
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پنج شعر از فاطمه محسن زاده |
|
۱ ـ
با رنگ قرمز
می دوم به سمت زیرزمین
کودکی هایم را
پرتقال های خونی بلعیده اند
۲ ـ
تا کستانی ست
در زن
نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از عاطفه رابعی |
|
“بازی”
تو کوچه هیچکی نبود
خالی خالی
گرم گرم
– آهای بچّه! مگه خلی؟! تو این گرما, تو این آفتاب
برو بگیر بخواب…
توپمو برداشتم
زدم زمین
داغ شد
رفت هوا
یخ زد
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
ترانه ای از مهرداد شهابی |
|
عروسکِ تنها شده من ِ بیتو
به جَبر مختارم؛ به بودن ِ بیتو
به آب و به آتیش هنوز میزنم و
دو پای در سفرم که میبرم تنمُ
نظرات[۱] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از احد دروگر |
|
دیوار
دیوار های بی ترک
دیوار های بی نقطه و بی طاقچه
صدای منعکس
پرتاب می شوی به هیچ
می خوری به دیوارهای بسته ی پیاپی
تلاش می کنی وارهی
نمی شود
آنها تو را اسیر می خواهند
صدایت را بریده بریده
اگر نه! گلویت را.
مجبور می شوی که بخوانی
برای آنها
و برقصی به ساز آنها
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از پویا اسفرجانی |
|
سالی که خون می ریخت از دندان آهو ها
تا ته فرو می رفت/ در خونابه زانو ها
سالی که از آغاز ، فروردین ِ خونی بود
اردیبهشتی روی خردادش عفونی بود
وقتی که تیر از قلب ها رد شد ، «ندا» دادیم!
حالا به دنیا آمدی، در ماه مردادیم
مرداد ، مرده از رَحِـم بیرون آ ورده
این بچّه را قربانی شهریورش کرده
شهریوری که گریه و شادی عوض می کرد
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه رباعی از حسن نیکو فرید |
|
دریا شده توفان ،دل ساحل بی تاب از غیبت صد قایق وامانده به آب
تا صبح خروش و حسرت و بی تابی صد پرسش کودکانه بی هیچ جواب
******
لب های کویر: تشنه ی بارانم یک لکه ی ابر: در پی یارانم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مقاله ای از لیلا جلینی و ساره ارض پیما |
|
عنوان مقاله :
شخصیت های ماندگارادبیات کودکان و نوجوانان ، در صندوقچه ی مادر بزرگ !
نویسندگان : لیلا جلینی ؛ ساره ارض پیما
_______________________________________________
امروزه این فرضیه به اثبات رسیده است که فولکلور و فرهنگ عامه، منشأ ادبیات و هنرهای زیبا در تمامی تمدن های دنیاست ؛ تا جایی که فولکلور قسمت عمده ای از ادبیات هر ملت را به خود معطوف کرده است و ادبیات داستانی مکتوب، مدیون ادبیات شفاهی و نقل سینه به سینه ی آن است.
ادبیات شفاهی در اروپا، به دلایل بسیاری، خیلی زود شکل مکتوب به خود گرفته و به همان شکل به نسل های بعدی منتقل شده است و با پیدایش ادبیات داستانی به مفهوم علمی و آکادمیک آن ، نویسندگان از فرهنگ غنی ادبیات فولکلور بهره جسته و همان داستان ها و شخصیت ها را در قالبی مدرن ریخته و شخصیت های ماندگار بسیاری را در دنیای ادبیات خلق کرده اند که پای آنها به دیگر رسانه ها بخصوص سینما ، نیز کشیده شده است. این اتفاق در ادبیات داستانی کودک و نوجوان پر رنگ تر بوده است تا جائیکه تعداد زیادی از این شخصیت های ادبی _ سینمائی در نقاط مختلف دنیا برای کودکان شناخته شده هستند ، شخصیت هایی همچون : هری پاتر ، پیتر پن ، وینی پو ، چارلی در کارخانه ی شکلات سازی و …
نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از سالار عبدی |
|
سرمۀ ازلی..!
خدا تو را به تماشای عشق خلقت داد
و شعر را به ردیف نگاهت عادت داد
نشاند شعلۀ شوقت به بال پروانه
به بال سوخته ام هم مجال و نوبت داد
به سرمۀ ازلی نرگسانت آذین بست
سپس به موی ظریفت به ناز حالت داد
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|