صکث / نورا لک |
|
ـ زنـ/دگی روزمره ی شاعری دارد ـ
حرفت بر دهان این دیوارها
تا چهارراه کلمات قابله می ایستم
من از تمام این شاعران شاعَر ترم
وترم
از بزاق های مثلثاتت
شاهکاری که به شاعر خودش فکر می کند
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
به زندگی ناقص من برگرد / مجتبی دهقان |
|
به زندگی ناقص من برگرد
به حاشیه امن حنابندان
لاشه ها را باید بیرون می ریختم تا به قصه هایشان برگردند
وقتی به اسم من با خاکروبه های خیابان دراز می کشید
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
مرگ زن در قطار ۵۷ / فؤاد گودرزی |
|
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
______________________________________
پارسوآ از حرف های قامت سر در نمی آورد . صورتش زیر نور سفید لامپی که از سقف آویزان است به زردی می زند . قامت لحظه ای چشم از او بر نمی دارد . پارسوآ نمی داند چه جوابی بدهد . قامت لقمه اش را فرو می برد . …
.
.
.
پارسوآ : مگه می شه با آدم کشی جلوی آدم کشی رو گرفت ؟ من که قبول ندارم .
قامت : موقع جنگ خیلی از سؤالا بی معنیه …
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو غزل از حسنا محمّد زاده |
|
ـ بی تاب ها
سیب خوردن، اشتباه ِ اول بی تاب هاست
عشق…تنها عشق، آغاز ِ تمام خواب هاست
سال ها روی زمین بلوا به راه انداخته
گهگداری آسمانی، گاه بین آب هاست
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از فاطمه محسن زاده |
|
برای کودکان جنگ
ـ پسر بابونه ها
نماز باران خواندم
اما تو
پسر خوب بابونه ها !
معجزه ی زمین بودی
به وقت گندمزار
میان هلهله ی باد
نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
چند رباعی از حسین رجب دری |
|
بگذار که فصل ها زمستان باشد
سرما،برف،سوز و باران باشد
میلی که نداری تو به من پس بهتر
تا راه وصال راه بندان باشد
******
از طالع تجزیه ی «ما» می ترسم
تقطیع من و تو به «هجا» ؛می ترسم
ای کاش همیشه التزامی باشیم…
بی یاد تو من ضمیر سوم شخصم!
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
حس نو / فردوس حسینی |
|
یه حس تازه پیدا میشه تو دنیام
هنوز وقتی به چشمات خیره می مونم
منو از من بگیر با خواهش دستات
من از این بیشتر بی تو نمی تونم
.
من از این زندگی ِ سرد می ترسم
من از این روز های بی تو تکراری
دلم می خواد با لبخند برگردی
دلم می خواد بگی بازم دوسَم داری
نظرات[۳] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از جمال ذوالفقاری |
|
من به تعداد زیادی خمیازه در باور سیگار
بلند نمی شوم از درد
و تو در خواب می مانی
طلوع اولین دیدارم را !
بلند شوم ، کهنه تر شوم
بروم لب بام هوس
سُر بخورم از لب رفتار خودم .
کسی چه می داند نخستین برگ افتاده از درخت ام
به صورت کدام خیابان بود و
بعد ها کود کدام گیاه و
اهل کدام گور ؟
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
رؤیای آشنای من / دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن |
|
این قطعه را سال ها پیش ترجمه کردم و در میان کاغذهایم مانده بود . ورلن ، شاعر بسیارلطیف و خوش آهنگی است که در ترجمه چیز چندانی از او باقی نمی ماند.
__________________________
گاه و بی گاه رؤیایی عجیب و دلشکاف بر من عارض می شود
از زنی ناشناس که او را دوست می دارم ومرا دوست می دارد ،
ونه هر دفعه درست همان است ، ونه هر دفعه درست دیگری است
ومرا دوست می دارد و از دل من با خبر است
وچون از دل من باخبراست ، قلب شفّاف من، افسوس !
تنها در برابراوازمعمّا بودن باز می ایستد ،تنها دربرابراو!
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از فرشید حاجی زاده |
|
سروده های بومی در جای های گوناگون این مرز و بوم فراگیر است و مردم بومی فرهنگ یا خرده فرهنگ های خود را بدین شیوه نگاه داری می کنند. بسامد و فراوانی واژه های بومی ،گاه چونان سخت می نماید که خواننده نابومی از خواندن و فهم سروده باز می ماند. در این سه کاری که فرا روی شماست، تلاش کرده ام که گونه ی نویی از بومی سرایی را در پیکربندی های نو به نمایش بگذارم که برای خواننده ی نابومی دلپذیر باشد و او را با فضاها و حس های بومی تا جای ممکن آشنا و نزدیک کند؛ تا چه قبول افتد و که در نظر آید.
___________________________________________
کاکا بلاک
مانند هفته های آخر خمیردندانی
هر چه تو را می چلانند
باز چیزی برای قی کردن داری.
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
رکوئیم ( آمرزشخوانی ) آنا آخماتوا / شاپور احمدی |
|
ترجمه ی ارزشمند " شاپور احمدی " : رکوئیم (آمرزشخوانی) آنا آخماتوا
ـ برای آنا آخماتوا / مارینا تسوهتایوا
ـ آشنایی
ـ آمرزشخوانی
ـ کالبد پیشکشی شاعر. شاپور احمدی
ـ متن روسی شعر
دانلود :
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
بوای بچه ها / حمید رضا اکبری شروه |
|
به کوه زده بود ، دشت لیراو را طی کرد تا خودش را به گردنه لیراو کوه برساند بلکه یکی از آ نها را ببیند و سراغی از گمشده اش بگیر د . می گفتند طی این چند سالی که در خانه زایر دیده بودندش هیچ وقت پا هایش را از جوراب مشکی کلفت نخیدرنیاورده ، حتی وقتی گوسفندان را کنار مصب رودخانه با دریا ، برای نوشیدن آب می برده زیر سایه در خت های کًنار پا ها یش را با جوراب به خنکای شط می سپرده است .
روز ها یکی در میان ، به کوه می زد تا نزدیکی های غار که می رسید صدای ساز و دهلی را که درون غار به پابود را می شنید .
نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سه شعر از آیلا گورِل (شاعر معاصر ترکیه )/علیرضا ذیحق |
|
۱ ـ
هیچ راه همواری نبود
ونیز، راهی بلند و طولانی
در این راهی که من آمدم .
به هرجایی پا نهادم
انگشتانم خون شدند .
تقدیرمن گردنش کج بود
و ناهمواری ام ازاین رو،
همه را حق سخن بود
جزمن که لب گشودنم گناه !
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به مجموعه داستان کلاغ / مریم اسحاقی |
|
مجموعه داستان : کلاغ
فرشته نوبخت
نشر چشمه
_________________________________
بشر به مرحله ای رسیده که زبان برای دروغ گفتن و نفهمیدن یکدیگر است. مینیمالیست ها می گویند: با سکوت و گفت و گوهای بی ربط بیان کنیم. مجموعه داستان کلاغ،دومین مجموعه داستان فرشته نوبخت است.پیش از این، مجموعهداستان مرغ عشقهای همسایهی روبهرویی،شامل شانزده داستان کوتاه، درسال ۱۳۸۸ توسط نشرافراز از او منتشرشده است. کلاغ، حکایتی از انزوای انسان هاست. کلاغ حکایت آدم هایی است که در کنار هم هستند و با هم نیستند. حکایت دغدغه های درون آدم هاست. حکایت غارغار کردن و صدای هم را نشنیدن است.
عنوان کتاب( کلاغ)، عنوان هیچ یک از داستان ها نیست و شاید به نوعی از روابط سیاه و خاکستری آدم ها در زندگی امروز حکایت دارد.
نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
آخرِ پاییز / مانا آقایی |
|
این روزها به هرچه از آسمان میآید
شک دارم
نکند آن گنجشکهای پرچانه
که روی شاخهها صف کشیدهاند
و مثل اعضای هیأت ژوری کوچکی
در گوشِ هم پچپچ میکنند
دارند دربارهی من حرف میزنند؟
شاید آن کلاغ سیاه که لب دیوار نشسته
و با قارقارش خانه را روی سر گذاشته
قاضی بداخلاقیست
که شروع جلسهی مهمی را اعلام میکند
و این درختان که برگهایشان را
یکی پس از دیگری پیش پایم میریزند
شاکیانی هستند
که علیهام شهادت میدهند
از کار پاییز سردرنمیآورم
هر بار از راه میرسد
حیاط را به دادگاهی شلوغ بدل میکند
و تا چشم بر هم میزنم
محکومیّتم را زمستانی دیگر
روی زمین تمدید کرده است.
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو غزل پست مدرن / سردار شمس آوری |
|
۱ ـ
نامه ای منتشر نشده از لیلا … به نیما
و به نیما و اگر خواست لیلا هم ….
صبحت بخیر کلمه ی شرقی
سلام بانوی اشاره
آبی نت ها
سلام آقای همیشه چتر به دست نشسته توی پارک و
منتظر که بیاید کسی
که با اسم شما نوشتنی اش را شروع کرد
” بسم نگاه آبی ات _ این آسمان _
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
پدر ما /شعری از ژاک پروور(شاعر فرانسوی ) / شادی سابجی |
|
ای پدر ما که در آسمانها هستی
آن جا بمانید
و ما هم بر روی زمین باقی خواهیمماند
زمینی که گاه گاهی زیباست
با همهی اسرار شهر نیویورک
و بعد با همهی اسرار پاریس
که بس ارزشمند است با کلیسای ترینیتهاش
با کانال کوچک اورک
با دیوار بزرگ چین
نظرات[۱] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از سیّد هوشنگ موسوی |
|
الو فرشته ی زیبا سلام …خوبی تو ؟
سلام ماه همیشه تمام…خوبی تو؟
برای اول این عاشقانه می گویم
خدای آینه، ختم کلام …خوبی تو؟
برای ماندن مجنون بخوان مرا تا اوج
بدون قصّه ی ابن سلام خوبی تو؟
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نگاهی به رمان “این فرمون دست کیه؟” / نسترن خسروی |
|
رمان این فرمون دست کیه ؟
فرهاد اکبر زاده
نشرنگیما
__________________________
“این فرمون دست کیه؟” اولین رمان چاپ شده فرهاد اکبرزاده، سوالی اساسی را مطرح می کند. در تمام طول رمان روان و کوتاه او تصاویری را می بینیم که به ظاهر ربطی به هم ندارند اما همان ها هستند که زندگی منزوی و آشوب زده شخصیت اول داستان را می سازند و حالتی دَورانی به کل رمان می دهد؛گویی که در طول رمان، زمان و اتفاقات جلو نمی روند، بلکه مانند دور زدن راوی در یک میدان تکرار می شوند و در هر بار تکرار شدن لایه ی جدیدی از افکار، حوادث و احساسات را نشان می دهند. افراد تفاوت روشنی با هم ندارند. به طوری که به آسانی می توان لیلا را با همسر راوی اشتباه گرفت یا یکی دانست. تفاوت بارز این دو نفر این است که لیلا با عدد ۶۵ نشانه دار شده که از دید راوی کیفیتی خاص به او می دهد. کیفیتی که اگر همسر راوی همان لیلا باشد، دیگر از دست داده است. به نظر می آید در دور باطلی که زندگی انسان های داستان در آن گیر کرده، می توان خود راوی را هم با دیگر شخصیت ها اشتباه گرفت. شباهت های غیر معمولی مثل علاقه مشترک راوی و پدر دوست دوران سربازی به سرپا شاشیدن، یا این حقیقت که مادر راوی هم پدرش را ترک کرده و مادربزرگ راوی با اشتباه گرفتن نوه با پسرش از او می خواهد که با همسرش آشتی کند و یا این که راوی را مثل پدربزرگش می داند. راوی را معمولا می توان در انتظار لیلا یا در پی او یافت. انگار که انتظار دارد بازگشت یا وجود لیلا چیز زیادی را در زندگی او تغییر دهد. این موضوع چیزی است که خواننده در سرتاسر رمان انتظار آن را می کشد: ایجاد تغییری در زندگی شبح وار راوی و نقش لیلا در ایجاد این تغییر؛ که در نهایت به دلایلی که بورس در آن نقش مهمی دارد، اتفاق نمی افتد.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
حافظی که رفیقم! / مهرداد فلاح |
|
حافظی که من با او رفیقم و هر از گاه از جایی در ژرفای وجودم سر بر می آورد ، همانی ست که می گوید : “چیست این سقف ِ بلند ِ ساده ی بسیار نقش / زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست “. این جاست که حافظ و خیام در ذهن من به هم می آمیزند و معجون مستی آوری برایم مهیا می کنند.
حافظی که من دوستش دارم ، حیرتش را در حجاب فرمول های ساده انگارانه ی عرفانی نمی پیچد و از سرگشتگی اش شرم زده نیست و توانایی و ناتوانی اش را یکسان برملا می کند . حافظ ِ ظلم ستیز ِ تسخر زن به قداره بندان را بسی دوست دارم.
نظرات[۲] | دسته: حرفی از آن هزاران | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
درد زن بودن / عمادالدّین مشایی |
|
تمام زندگی اش این شد درون خانه چپیدن ها
قبول قاب سیاهی که شده پناه ندیدن ها
ثواب خورده خیالش را که گوش کودکی اش پر شد
کنیز خانه ی خود بودن و به بهشت رسیدن ها
نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از سردارشمس آوری |
|
۱ـ
پای تیمور قدم های من انگار که لنگ است
گرچه تاریخ همین خوب و بدش نیز قشنگ است
هرگز ای ماه به این نیمه شب خفته ننازی
چشم من تیزتر از پنجه ی بیدار پلنگ است
ماهی کوچک اگر سر نکند با دل آبی م
باکی اش نیست که دریای دلم جای نهنگ است
لحظه ای نیز تنفس مکن ای شاخه ی سر سبز
از هوایی که در آن پاسخ گنجشک فشنگ است
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
جایگاه عناصر شعر در آثار محمود دولت آبادی / فاطمه محسن زاده |
|
برای بهار احمدی
_____________________________
اصطلاح بیان شاعرانه در مورد شیوۀ بیان ونثر برخی از داستان نویسان به کار می رود، ربطی به شعر ندارد ومنظور از «بیان شاعرانه» بیانی است که تا حدّ ممکن لطیف ونرم باشد. داستان می تواند در لحظه هایی ، شعر را به خدمت بگیرد. در این مورد می توان از «آهوی بخت من گزل» ،اثرمحمود دولت آبادی ، نام برد.[۱]
تصاویر خیال نوشته را غنی تر می کند. برای برخی از نویسندگان استفاده از استعاره وتشبیه، طبیعی است ، عدّه ای هم با تأمّل و برنامه ریزی ماهرانه از این تصاویر استفاده می کنند وبسیاری نیز ارزش تصاویر را نادیده می گیرند .
نگارش رمان از انعطاف هایی برخوردار است ؛ به عنوان مثال در رمان می توان عناصر شعر را به کار گرفت واز زبان بهرۀ کافی برد وآن را به شکلی فاخر و غنی ارائه داد. این گونه نثر فاخر ،اغلب بی آن که محتوا را از بین ببرد، به نظم وترتیب جملات کمک می کند، امّا باید از این شیوه، به گونه ای مؤٍثّر استفاده کرد ونه به طور دائم.
نظرات[۶] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
گفتگویی در مورد جلال الدّین مولوی |
|
- پس از درج مقاله ام با عنوان ” حکایت مرگ اندیشان مجنون ( باز اندیشی پیرامون مفهوم شهید که پیشترها در روزنامه ی اعتماد ،( http://etemaad.ir/Released/88-07-19/306.htm#161991 ) منتشر شده بود ، آقای منصور پویان ، مقاله ای را درمورد عرفان مولانا ، برایم ارسال کردند . آنچه می خوانید، گفتگویی آنلاین است در این مورد .
- ( فاطمه محسن زاده )
******
منصور پویان ، متولّد تهران . وی مدرک کارشناسی اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت . سپس در دانشگاه لندن ، دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته ی جامعه شناسی را ، در ۱۹۹۱ م به پایان رساند. او در سال بعد موفق به دریافت مدرک تخصّصی در امر تدریس ،از دانشگاه گرینویچ شد.
پویان به تدریس واحدهای علوم اجتماعی در کالج همرسمیت لندن اشتغال دارد. او در زمینه های مختلف تاریخی – اجتماعی و نیز در باب نقد ادبی می نویسد و با مجلات متعدّدی همکاری داشته است.
- ______________________________
- پویان : مقاله شما با تعریف شهید و درجات معنوی اش شروع می شود. در مقدّمه می گویید:
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از آیسا حکمت |
|
انگشتم را فشار می دهم
ف
دوباره
ر
ش
ت
را لمس می کنم
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
گروه موسیقی “شبدیز” درجشنواره بین المللی ” فولک” چین |
|
گروه موسیقی « شبدیز »، در بین سی و دو گروه از بیست و هشت کشور راه یافته به جشنواره ی بین المللی ” فولک ” چین و به عنوان تنها گروه نماینده و اعزامی از ایران ، موفق به دریافت ” تندیس بهترین همسرایی ” گردید.
نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دو شعر از کامران قائم مقامی |
|
۱ ـ
فرقی نمی کند
از اتوبوس پیاده شوم!
و چند ایستگاه پایین تر، ـ
افسر کروکی یک تصادف عاشقانه!
یا
در بالن های سال دو هزار و یازده
سیگار سوپر استار سینما ـ را دود کنم
نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
در بابِ “چرا رسیدن” ام به “خواندیدنی”ها / مهرداد فلّاح |
|
۱
“شعر پیشرو ” ، “شعر رادیکال” ، “شعر متفاوت ” ، “شعر دیگر” و … این نام ها که بارها در نوشته های از شعر و درباره ی شعر این سال های ما تکرار شده ، چه می خواهد بگوید با ما ؟
آیا این میل به نام گذاری ، فقط به دوره ی ما منحصر می شود و این که شعر فارسی در یکی – دو دهه ی گذشته ، ماجراهای بسیاری را پشت سر گذاشته و درگیر مرز شکنی و نوجویی بوده ، زمینه ساز برآمدن این برچسب های متعدد بوده ؟ من می گویم آری و نه . دم و دنباله ی درازتری هم دارد این بازی .
مگر نه این که بیش از هزار سال پیش ، فرخی سیستانی چنین گفته : سخن نو آر که نو را حلاوتی ست دگر ! و از یادمان نمی رود که شعر امروز فارسی ، فرزند خلفِ ناخلف ترین شاعر ایرانی ، نیما یوشیج است .
نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
حروف شکسته ی باران / منصورخورشیدی |
|
شورش علیه بیْ بی ام بود
علی فتحی مقدم
نشر الکترونیکی هشتاد
http://www.hashtaad.com/poem/300-ali-fathi-moghaddam.html
کتاب با دو فصل :
الف : شورش علیه بیْ بی ام بود
ب : حروف شکسته ی باران
با بیست و یک شعر در پنجاه و یک صفحه به بازار کتاب عرضه شده است .
_____________________________________________
شعرهایی با بیان صریح در انتقال مفاهیم ودر ساده ترین بیان ، اما – هر جا ضرورتی پیش آمد به زبان استعاره یا در مفهوم کنایی درون مایه ی شعر خود را متحول کرده است و در بلند ترین نقطه از شعر ایستاده است تا نظری به پایین بیندازد و خود را ببیند ؛ فتحی مقدم را به تماشا بنشیند و تجربه های خود را عرضه کند .
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از میترا عزیزی |
|
بازو به بازو
شهر صحنه تئاتر شده است
ما در این نمایشنامه تکرار می شویم
صحنه اول
کلاهش را جابجا می کند
زیبا می گرید
تلخ می خندم
چارلی در انتهای سالن نگاه می کند
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
شعری از دکتر محمّدرضا شالبافان |
|
خواب آشفته تو را دیدم
خواب این روزهای سردرگم
روزهای پر از ملالت شرم
در نگاه درشت این مردم
پشت این کوچه های تو در تو
شانه هایم چه سرد می خندید
و خدایی که پشت این تردید
نکبت سرنوشت را می دید
نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
زندگی و آثار فروغ فرّخ زاد/ دکتر بیژن باران |
|
فروغ با استعداد زبانی و هنری توانست که فکر کلامی خود را در ژانرهای ادبی شعر، ترجمه، نقد، داستان، فیلمنامه بیان کرده؛ نیز، در کارهای هنری مانند اجرای نمایش، بازیگری، فیلم، نقاشی فکر حسی خود را ابراز کند. در هر دو حیطه آثار او با عاطفه و صمیمیت ـ روح زمان یعنی جامعه گذاری خاور میانه به مدرن، را بازتاباندند. بخاطر وجدان اجتماعی، او کنشگری سختکوش بود. بجای شعار و حزب -که در استبداد وابسته دهه های ۳۰ ـ ۴۰ همه غیرقانونی بودند ـ او با خلاقیت و نوآوری به مصاف تحجر فرهنگی پیشامدرن یعنی زیرساخت خودکامگی شرقی رفت. فروغ فصل مرگ خود، ماهیت انقلاب ۵۷ و برخی رویدادهای آینده را در اشعار خود پیش بینی کرد. آیا سطر فوق پیش بینی جنبش چریکی پیشاانقلاب دهه ۵۰ بود؟
نظرات[۲] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
خلأ شعر داریم / مسعود رفیعی طالقانی |
|
عنوان :
گفت و گو با عبدالجبار کاکایی درباره ی دوره های شعر پس از انقلاب
خلاء شعر داریم.
_______________________________________________
شعر کارکردهای مختلفی را تا کنون تجربه کرده ؛چه آن که ادبیات ایران در طول قرنهای متمادی یکی از میانجی های مهم تفکر بوده است . عده ای اما امروز بر این باورند که شعر ایران بر اساس آنچه به نشر می رسد شعری چندان بالنده و هژمونیک در عرصه ی اجتماعی نیست و بیشتر به کار ساختارگرایی فرمالیستی رو کرده است . وقتی به سراغ عبدالجبار کاکایی شاعر معاصر رفتم کوشیدم بحثی را به میان بکشم که به نظر می رسد در میان شاعران متعهد هم روزگار ما ، خیلی جدی گرفته می شود اما در میان سایرین شاید حرف خنده داری هم باشد . از دست رفتن تسلط شعر !
این بحث را تعارف نیست اگر بگوییم اندیشمندان غرب به راه انداختند .
قریب صد سال پیش اندیشمندان نامدار غربی درباره شعر و ادبیات بحث های اساسی ای را مطرح کردند زیرا شاعران برجسته ای ظهور کرده بودند که براستی معاصر بودند . معاصر از دیدگاه کسانی مثل “جورجو آگامبن ” کسی بود که دردهای عصرش را می دید و آنها را برای جامعه بازنمایی می کرد و می شکافت و این مهم در بسیاری اوقات از دریچه ی شعر انجام می شد . شعر شاعرانی مثل ریلکه و هولدرلین . اندیشمندان دیگری نیز کوشیدند تا ادبیات و شعر را همپایه با سیاست بنگرند و از آن کارکردی رسولانه انتظار داشته باشند . شعر به مثابه حرفه و رسالت ، انچنانکه سیاست به مثابه رسالت . پرسش اما این بود که در ایران این رویکرد یونیورسال تا چه حد مجال بروز یافت ؟ دوره های شعری مختلف نشان می دادند که این وضعیت به نحوی از انحا بعضا شکل گرفته است اما آنچه امروز به آن رسیده ایم شاید گواه وضعی دیگر باشد . آنچه می خوانید خلاصه ای از طرح این دغدغه ها با عبدالجبار کاکایی شاعر و غزل سرای معاصر است ، گرچه از همان آغاز بحث تفاوت دیدگاه ما درباره یک دوره تاریخی نمود یافت و کاکایی آنچنانکه من درباره شعر مسلط دهه هفتاد می پنداشتم ،تصور نمی کرد و بیشتر قائل به اقتضائات دوره های مختلف و تاثیرشان بر روی شعر بود…
* آقای کاکایی ، بگذارید بحث را از شعر دهه هفتاد خورشیدی شروع کنیم ؛ دهه ای بحث برانگیز در عرصه شعر و جریانات شعری ایران . دهه ای که اگر چه منتقدان جدی ای دارد اما در گروه پرشماری از صاحب نظران هم این اتفاق نظر هست که دهه ی هفتاد، حتی دورانی طلایی و هژمونیک ترین دوره ی شعر پس از انقلاب است . نظر شما در این باره چیست ؟
من با این که دهه هفتاد یک دوره است موافقم ،اما با طلایی بودن اش نه ! ب
نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
درآمدی بر مفهوم زیباشناسی در آرای مارکس/ سهند ستّاری |
|
عنوان مقاله : درآمدی بر مفهوم زیباشناسی در آرای مارکس
هنر و قرائتی دیگر از سلاح نبرد (*)
___________________________________
الزام حضور مولفه زیباشناسی به عنوان فاکتی ایجابی در بنیان فعلیت کار نظری مکاتب، نظریه پردازان را مجاب داشته تا با تاکید بر تاثیرات زمینه اجتماعی آثار هنری، گستره محسوسات تئوری خود را بر سخن از زیبایی شناسی و فلسفه هنر استوار کنند که با پنهان کردن دیدگاه خود در سیطره رخدادها و نه شخصیت ها، پشتوانه ای بر نگرش فلسفی از زیبایی و هنر ابراز دارند. اما محل بحث ما در نوشتار مزبور متمرکز بر اصول و حقایقی از حسیات است که درون مایه و مضمون زیباشناسی را احیا می کند و عینیتی که در بحران حضور هژمونی دورانی و ایدئولوژی طبقاتی، هنر را از جبر اجتماعی و افسون ساختارها جدا کرده و به سبب بی تعینی هنر در فعلیت تاریخی اش ، خلا نیاز به فلسفه و نظریه را بیش از پیش پر رنگ ساخته است؛ چراکه هنر تنها به لحاظ تاریخی قابلیت بازخوانی دارد اما با اینحال همچون دیگر مقولات و پدیدارهای رومتنی، از استقلال نسبی نیز برخوردار است و از نسل پدیده هایی است که با اتکا به خود حتی به حکم فقدان قدرت، برای رهایی آدمی در جامعه طبقاتی مبارزه می کند و در نهایت تصویری مسلط از متن رهایی انسان ارائه می دهد. پایان تاثیرات دوران زیباشناسی در تکامل فعلیت کار فکری و مبارزاتی طبقه عوام زمانی فرا رسید که منافع بورژوازی از منافع جامعه کاملا جدا شد. در این دوران برداشت بورژواها از هنر کاملا عمل گرا و محصور در روابط اقتصادی و سیاسی گردید
نظرات[۰] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
سمت سرازیر پای تخت در بوتۀ نقد/سالارعبدی |
|
سمت سرازیر پای تخت ، عنوان مجموعۀ غزلی ست که احسان قدیمی – شاعرش – را به خوبی به من و سایر خوانندگانش شناساند. این مجموعۀ حدودا ۵۰ صفحه ای در برگیرندۀ تعدادی از غزل های این شاعر جوان و حرف هایی برای گفتن دار است که البته سروده هایش را تا سال ۱۳۸۴ دربرمی گیرد و اما بعد…!
این که در مورد این مجموعه چندین نقد خوب و مبسوط توسط دیگر دوستانم نوشته شده است را به فال نیک می گیرم اگرچه بر و بوم شاعرانگی احسان قدیمی را این نقدها رفته اند و حرف چندانی هم برای من منتقد باقی نگذاشته و کار را برای من اندکی دشوار کرده اند چه ، عادت ندارم گفته ها را تکرار کنم پس مدتی تاخیر این نقد نوشته ام بابت مطالعۀ نقد دوستان عزیزی چون :رضا عابدین زاده ، محمدرضا شالبافان ، ذوالفقار شریعت ، امید نقوی ، قاسم رضا دوست ، داریوش احمدی و… بود که به دقت بررسی کردم نظرات خوب و گاهی طلایی شان را در خصوص این مجموعه.
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
هفت خان عشق / سالار عبدی |
|
غزلی تازه بریز از هوس چشمانت
ای جنون قلم شاعری ام حیرانت..!
کوک کن ساز سخن را به فریبی دیگر
ای سر عاشقی ام تا به ابد گردانت!
نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
رد پاهایمان در برف ها یکی شده اند /علی رضا نوری |
|
عنوان مقاله : نگاهی به مجموعه ” باران بر گورهای کهنه اریب می بارد “
سروده حبیب الله بخشوده
__________________________________
حبیب الله بخشوده شاعرنام آشنا را همه با دوبیتی های صمیمی اش می شناسند، اما چندی پیش مجموعه ای از اشعار سپیدش با عنوان” باران بر گورهای کهنه اریب می بارد ” توسط انتشارات سوره ی مهر به اهل ادب ارائه شد. در اینجا به بررسی کوتاه این مجوعه می پردازیم .
شعرهای این مجموعه در نگاه اول ، ساده به نظر می رسند و این به دلیل مدل چینش کلماتی است که معنا را با سرعت مناسب منتقل می کنند، اما وقتی با عمق سطرها مواجه می شوی ، متوجه اجرایی دایره وار از محیط خاص وو یژه می شوی؛ محیطی که شاعر در شعرهای اولیه مجموعه با عنوان زمستان یک تا نُه سعی در بازسازی اش دارد؛ اگرچه با محوریت برف به مخاطب ارجاع داده می شود،ا
نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
دوشعر از حنیف خورشیدی |
|
۱ ـ
پروانه های پیر ، در کفنم گریه می کنند
بر انحنای پوچ پیرهنم ، گریه می کنند
چیزی نمانده از گزاره ی دریا که طی شود…
حتی نهنگ ها { که در دهنم } گریه می کنند
من بارها برای مرگ تنم گریه کرده ام
گنجشک ها ، برای این { که منم } گریه می کنند
نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|
نقد و تحلیل رمان درخت انجیر معابد احمد محمود / سریاداوودی حموله |
|
ادبیات احمد محمود شامل پانزده اثر کوتاه و رمان است که اولین آن داستا ن « مول» سال ۱۳۳۶ و آخرین اثر هم رمان سترگ (دو جلدی)« درخت انجیر معابد» سال ۱۳۷۹ می باشد. ادبیات احمد محمود از لحاظ درون مایه و فضا و محتوی بازتاب همه ی جنوب های جهان است. نویسنده ای که به متن زندگی پرداخته و رنج های اجتماعی را ترسیم کرده است. وی استاد مسلم در خلق فضا و زبان است و در آثارش نفت، اعتصاب، مبارزه، شط، کشتی، لنج، گرما و شرجی، نخل خانه های گارگری ، بیست فوتی ها، بلوک های کارمندی …قصه ی آشنا یند. نویسنده ای که باید پیامبر ادبیات جنوب لقب گیرد!! داستان هایش بیشتر از دل واقعیت و ساختار اجتماعی جهیده اند(از خالد همسایه ها تا سرهنگ سیامک داستان یک شهر تا فرامرز درخت انجیر معابد تا…) احمد محمود مهره ی تاثیر گذار برای هم نسلان و نسل های بعد است؛ گرچه خیلی از روی دستش ادبیات کارگری را نوشتند، ولی پز نویسندگان روس را دادند!!
نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...
|
|