برگه‌ها

دسامبر 2024
ش ی د س چ پ ج
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
28293031  
 
No Image
خوش آمديد!
طبیعت و شعر پژمان الماسی‌نیا/میترا سرانی اصل پيوند ثابت

 

 پژمان الماسی‌نیا شاعری ا‌ست که با شعرش یک‌رنگ و یک‌صداست و سعی بر برتری و یا افاده‌ی کلامی و تکنیکی در متن ندارد؛ هرچه هست شعر را در ارتباط با کلماتی در اختیار می‌گیرد که با وجوه درونی وی تجانس دارد و در خودآگاه و ناخودآگاه خویش با آن‏ها هم‌زیستی دارد. اگر شعر و دریافت‌های آن را در ابتدا بر التذاذ اثر بدانیم، باید بدون غرض و چشم‌پوشی بر عوامل مکلف شده به ذات آن و زبانیت شعر بپردازیم که چگونه می‌تواند عامل چنین رسانه‌ای در قبال التذاذ متن گردد.

شگرد الماسی‌نیا بر بی‌تکلف بودن شعرش و به‌دست گرفتن آن توسط دایره‌ی واژگانی خاص شاعر می‌باشد. وی به‌دنبال اقتدارگرایی و اعمال قدرت در شعر نیست و هرچه هست بیان ساده‌ی شاعر با شعرش است. به این جهت از قطعیت‌ها و تفاخر و کلان‌روایت‌ها پرهیز می‌کند. البته گاه سادگی قلمش را تا آنجا می‌برد که در شعرهای بلند، با ایجاد فضای یک‏نواخت و به ‌دور از هر چالشی شعر را به کسالت و یک‏نواختی می‌کشاند. امری که در این مجموعه به‌وضوح به چشم می‌خورد.

در اشعار الماسی‌نیا طنز جایگاهی ندارد و نگاه رمانتیسیسم شاعر این امر را کم‏رنگ‌تر نموده؛ البته این دلیل بر جدی بودن شاعر نیست،

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
اندیشه شاهی ( از قرقیزستان ) پيوند ثابت

 

۱ ـ
راز دل کردم امشب
با خاک سر زمینم
گفتم
نخستین سفرم
با اسبی سفید
آغازشد   به دستم پرچم سبز بود
در صحرا ها همچو مجنون
دیوانه وار فریاد می زدم
در جیبم تکه نانی داشتم
و با لب های سال ها تشنه ی
یک لیوان آب
این سر زمین
بیدار شدم از خواب خرگوشی

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
ترانه ای از پگاه عامری پيوند ثابت

نمیخوام دیگه،جای دیگه ای باشم

همینجا  میشه  اونو آرزو کرد

همیشه میشه جایی رو به او  بود

نشست و هر زمانی  گفتگو کرد

نظرات[۲] | دسته: ترانه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مرگ مؤلّف اتّفاق نمی افتد / حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله ی لورکا

مجموعه شعر

سریا داودی حموله

۱۳۸۹

_______________________________

نیچه می شوم

می نشینم روی ضمیر تو

بالهجه گوساله سامری

تورا

به نام تو می خوانم

این کتاب  شامل  پنج مجموعه ی از عصای شکسته ی نیچه تا عصر مچاله ی لورکا،من هذیان سال های مشروطه را گرفته ام،طه دسته دار جمهوری،مادر بزرگ در پیراهن افلاطون و من با هر دو دستم شعر می نویسماست.

مجموعه  شعر را که می خوانید متوجه می شوید که معنا  در این شعر ها ،حاصل کنش وواکنش معنا شناسی و بافت است، البته در خوانش شعر ها به بافت زبانی درونی که الگویی زبانی در  درون متن ،ساخته  است را در بر می گیردبعلاوه  نوعی بافت غیر زبانی بیرونی که برایند ایده ها و تجربه های خارج از متن می باشد ،.روبرو می شویم  .

دشنه ای نشانی تو را می پرسد

روزی چند حرف

از این چراغ کم می شود ؟

تنها عاشقان شطح ماه  را می دانند ! ص ۶۲

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاهی به مجموعه داستان« و حالا عصر است»/دکتر منیژه عبدالهی پيوند ثابت

 

عنوان مقاله :

قدرت ادامه دهندگی زندگی

نگاهی به مجموعه داستان« و حالا عصر است»

____________________________

 

مجموعه‌ی داستان «‌ و حالا عصر است» اثر خانم طیبه‌ی گوهری، از مجموع دوازده داستان کوتاه تشکیل شده است که به نظر می‌رسد در طول دوره‌ای حدوداً یک دهه ساخته و پرداخته شده است. دو داستان این مجموعه پیش از این در مجله‌ی « عصر پنج شنبه»  چاپ شده بوده است و اکنون به همراه سایر داستان ها در یک مجموعه گردآوری شده است. از ممیزه‌های این مجموعه آن است که به سادگی و به گونه‌ای فطری به دغدغه‌های روان‌شناختی نظر دارد به همین جهت موفق می‌شود در بحث در مضامینی اغلب اجتماعی هم‌چون جنگ، بیماری، مهاجرت و یا خیانت، از پوسته عبور کند و اغلب به دور از شعار زدگی به تأثیر آن‌ها در جان و روان انسان‌ها بپردازد.

بنا به نظر آقای محمد هادی پور ابراهیم این مجموعه، « مجموعه‌ی فقدان و اضمحلال و فروپاشی» است. در واقع مرگ موضوع اساسی برخی از این داستان‌هاست. مرگ ممکن است به شکل آشکار خود جلوه‌گر شود، در داستان‌های چترباز، این جا همه خوابیده‌اند و البته داستان پلاتین، هم‌چنین مرگ تدریجی که با نقص و بیماری پیوند یافته است: لرزه های خیس و اَهه و هزار و یک بار که در انتهای داستان از نویسنده‌ی نامه ها هیچ خبری نیست.

نوعی دیگر از مرگ نیز در کتاب مطرح می‌شود که مرگ رابطه و مرگ عشق و جدایی از محیط مألوف و آشناست: پل که بدل و عکس و حالا عصر است  و نشان‌های مفرغی و حلقه‌ی داغ و نیز چشم‌های فرضی.

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
تأمّلی به اجمال بر غزل واره های نسل نو/محمّد ناصر سلیمانی پيوند ثابت

عنوان مقاله :

در قابی از نگاه

” تأمّلی به اجمال بر غزل واره های نسل نو “

___________________________________

من مرده ام ولی تو اگر زنده ای رفیق! از جا بلند شو تن خود را تکان بده

یا لااقل به من که سکوت است بر لبم با دست خود علامت “v” را نشان بده

احساس می کنم که رفیقت سگی ست که دارد برای دیدن تو پارس می کند

عو…عو…به وحشتی که تو داری گرسنه است[اصلا برو…برو به سگت استخوان بده]

 

با سایه ای که پشت سرم ایستاده بود دیشب کلاغ گفت که دیگر نمی پرم

این آسمان به درد پریدن نمی خورد لطفا کمی به بال و پرم کهکشان بده

 

اصلی ترین کاراکتر این ماجرا  ـ کلاغ ـ (شیئی که مرگ، دورسرش پیچ خورده است)

امشب به طعنه گفت که من می پرم ولی سی ثانیه برای پریدن امان بده

 

حال و هوای حادثه تغییر می کند…

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دل آدم / داوود خان احمدی پيوند ثابت

آدمیزاد است و

شیرخام خورده

تا نیمه های راه که بیاید

ته دلش آشوب می شود

که ای داد !

دلم را جا گذاشتم

پای سیاهی کدام چشم

خدا می داند…

Ο

می دانی برادر؟

بعضی وقت ها

آدمی رغبت نمی کند

از جایش بلند شود

به زندگی بگوید

خاطرش را می خواهد

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
بازتاب سکوت / سهند ستّاری پيوند ثابت

من می اندیشم، پس هستم؛عصیان می کنم ،پس هستم؛احساس می کنم، پس هستم؛ انتخاب می کنم ،پس هستم. اینها همگی زوایای مصائب فلسفیدن مردانی بوده است که گاه از سر ناسازگاری اسطوره ها، به سرایه ای بدل گشته تا امروزه روز دیگران را بر مسند مکتوب “هرآنچه باشم پس هستم” بنشاند و دست آخر ، تنها لرزشی چند بر واژگان آن مردان به جای بگذارد. منصفانه که بنگریم، در این شب راهه ی خاموش، نفس نوشتن با نیت بازگشت به آگاهی، تنها به مامن قلم غامض و تا حدودی طنز پناه برده است تا شاید با فعلیت چنین فضایی تحمل سایه ی سهمگین سکوت تا حدی ممکن شود. از این رو امیدوارم بر رقصندگی غامض و تمثیلا ناسازگار واژگان این سطور خرده نگیرید.

آنچه از نیت و منطق تاریخ پیداست، مرور متناوب بر ماهیت و سیر تحقق آرمانهای آدمی بر خاستگاه هستن بس ضروری است. بازخوانی آرزوهایی که روزی از فرط ایمان، هدف جلوه می کرد و آرمانهایی که همچنان به حکم امیدواری، انسان را به رؤیت سحرگاه آینده تسلی می بخشد.

نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
میانجی های تفکّر ( ۳ ) / مسعود رفیعی طالقانی پيوند ثابت

عنوان مقاله : میانجی های تفکّر ( ۳ )

حیات سیاسی ،حیات غیر سیاسی

______________________________________

 

شکل ـ حیات ( form – of – life )  در مقابل حیاتی که هرگز نمی تواند از شکلش جدا شود و در آن مجزا ساختن چیزی نظیر حیات برهنه ؛ به معنای حیات طبیعی انسان ، به هیچ رو ممکن نیست . یکی از ایده های اصلی جورجو آگامبن در مباحث نظری سیاست است . او این ترم را در برجسته ترین اثر خود ـ هومو ساکر ؛ قدرت حاکم و حیات برهنه ـ به خوبی بسط داده و با تکیه بر  نظریه زیست ـ سیاست  ( bio – politics  ) میشل فوکو که مطابق آن مسأله اصلی بر سر خود حیات است ، شکل ـ حیات را پرورانیده است . محور اصلی این نوشتار بر  تز  شکل ـ حیات  در نظریات آگامبن قرار دارد تا از رهگذر آن وضعیت کنش سیاسی دوران مدرن واکاوی شود و نیز نگاهی از نظرگاه هانا آرنت بر انقلاب های مدرن و کنش سیاسی  در این انقلاب ها  دوباره طرح شود .

آگامبن در نظریه ی شکل ـ حیات صورت بندی جدیدی از حیات ارائه کرد . او از حیاتی گفت که نمی تواند از شکلش جدا شود و مسأله ی اصلی در شیوه اش برای زیستن ، خود زیستن است؛

نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
تبلور اختلالات روحی در شعر نو فارسی/ دکتر بیژن باران پيوند ثابت

خلاصه. این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است.  نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی می کند.  دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار می دهد.  یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، اختلالات روحی و خلجانهای ذهنی در شهروندان مساعد است.  در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود:  آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است. با انطباق این دو، مناسبات و تبلورات، بر برخی آثار شاعران نو، متون آنها با برد ادبی- اجتماعی شان مورد نقدی نوین قرارمیگیرند.  تا خواننده ابزار جدیدی در لذت، آموزش، نقد  این آثار در دست داشته باشد؛ بتواند اشعار معاصر فارسی را با این ابزار محک بزند. تبلور اختلالات روحی در نمونه هایی از شاعران معاصر با بسآمد/ فرکانس مترادفات افسردگی، اضطراب، بیگانگی آورده می شوند.

 

مقدمه. ادبیات بخش مهمی از فرهنگ جوامع متلاطم خاور میانه قرن بیستم است. این تلاطم رسیدن به ارزشهای اجتماعی غربی ست که با خود دشواریهایی هویتی را بهمراه دارد. مدرنیسم غرب دو جزء مشخص داشته که هر کدام طرفداران خود را دارد: مدرنیزاسیون ساختارهای کلان ملی مورد علاقه دولت و شرکتهای خارجی؛ مدرنیته نهادهای شهری مورد حمایت مردم و نهادهای مدنی جهانی. تلاشی حیات قومی، با فروپاشی شبکه گسترده ش، تشکیل خانواده خود- اتکا با تطویل امانی دوره پرورشی در شهرهای پرجمعیت پرحادثه، منجر به ظهور بیگانگی و خلجان ذهنی،

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مرگ ویرژیل / فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

 

 

عنوان مقاله : نوشتاری بر سفرنامه ی دکتر سیّد مهدی موسوی

_____________________________________

 

به سفرهای درازی رفتم .                         ” با احترام به شهیارقنبری و سفرنامه اش ”
مادرم چاقورا درحوض نشست ، ماه زخمی می شد.     “سهراب ”
دورها آوایی است که مرا می خواند.                           “سهراب”
واین منم / زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد / در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین / ویأس ساده و غمناک آسمان / و ناتوانی این دستهای سیمانی          ” فروغ فرخ زاد “

 

 

 

شاعر با این پیش درآمدها ، سفرنامه اش را دکلمه می کند و مخاطب را به سفر در جهان متن فرا می خواند:« نوربی اسم توی ذوقم زد…» دکلمه ای دقیق و دل نشین که غم ، صلابت ،بغض ، معصومیتی کودکانه ، تفاخر، تمسخرو…رادرهر بیت ، به گونه ای برجان مخاطب می نشاند، لاجرم از دل برآمده است!
درادبیات فارسی سفرنامه هایی به نظم ونثر ، مفصّل و مختصر ، نگاشته شده اند که به خصوص در عرصه ی نثر ، شامل اطّلاعات مفیدی درزمینه های مختلف جغرافیایی ، اجتماعی، سیاسی و …می شوند. دراشعارنیز با چنین رویکردی ، زبان ، خیال و اندیشه مکمّل یکدیگرند .
  سفرنامه سیّد مهدی موسوی ، مانند بسیای از اشعارش ، اثری است با لایه های معنایی و کنایی ، شعری که با اندیشه پیوند خورده است . در نخستین لایه ، با راوی مواجه می شویم که برای فرار از خاطرات معشوقی که با روحش درآمیخته است ، به سفری داخلی می رود. راوی در هرشهری به ویژگی بارزآن شهر اشاره می کند و همان گونه که درآغازگفته :« خواستم از خودم فرار کنم / به تو از هردقیقه برخوردم » ؛ گویی در تمام مسیرمعشوق با او همراه است و در نهایت به مبدأ ، یعنی همان شهر کابوس هایش ، تهران ، باز می گردد.
  درونمایه ی اصلی شعرحرکت است ، امّا حرکتی دایره وار و خیّام گونه

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سفرنامه / دکتر سّید مهدی موسوی پيوند ثابت

نور بی اسم توی ذوقم زد
باز شد یک دریچه در کمدم
اول شعر از تو افتادم
به کجایی که می رود به خودم

***

اسب سرکش شب مرا زین کرد
از سر زندگیت سر رفتم
پاره خطی شدم که پاره شده
بی تو از صفر تا سفر رفتم

***

برج میلاد مثل من خم شد
«ده مهر»ی شدم به خوبی تو
خاطراتم به جاده ای پاشید
رد شد از پیش اسب چوبی تو

***

سینه می زد من از امام حسین
لب آسفالت ها ترک برداشت
کوچه تا بغض انقلاب رسید
عشق را چند جور شک برداشت

***

تاکسی از جلوی من رد شد
دست خود را به دست من دادی

 

نظرات[۱۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
جایگاه زنان در داستان های کوتاه احمد محمود/دکتر مجید پویان پيوند ثابت

چکیده

زنان‌ درجهان داستان‌های‌ کوتاه‌ احمد محمود ‌شخصیّت‌هایی‌ ایستا هستند که‌ به‌ هیچ‌ روی‌ پویایی‌ و حرکت‌ تکاملی‌ شخصیّت‌های‌ِ مرد را ندارند. تعارض‌ها، تضادها، عواطف‌ و خواسته‌هایشان‌ به‌ گونه‌ای‌ منحصر به‌ فردْ درونی‌ نمی‌شود تا آنان‌ را از کلّیت‌ «زنانگی‌» به‌ هویّت‌ «زن‌» بودن‌ برساند. در حقیقت‌ «فردیّت‌» زنان‌ داستان‌های‌ کوتاه‌ محمود در روند ارتقا به‌ شخصیّت‌های‌ نوعی‌ یا نمونه‌نما  قربانی‌ می‌شود. بنابراین‌ در این‌ داستان‌ها نباید در جست‌ و جوی ‌شخصیّت‌هایی‌ از زنان بود که‌ توانایی‌ شگرفی‌ برای‌ فراتر رفتن‌ از خود داشته‌ باشند.

محمود در درونی‌ کردن‌ علائق‌، خواسته‌ها و عواطف‌ زنان‌ داستان‌هایش‌ و ارائه‌ چهره‌ای‌ به‌ «فردیّت‌» رسیده‌ از آنان‌ کوششی‌ به‌ کار نمی‌برد، زیرا در پس‌ نام‌های‌ مختلف‌ و متعدّدْ کلّیت‌ «زنانگی‌» را با ویژگی‌هایی ‌مشترک‌ و فراگیر توصیف‌ می‌کند. وی‌ با نگرشی‌ تراژیک‌ به‌ ‌ زنان‌ْ آنان را قربانی‌انی‌ می‌داند که‌ بر اثر نابهنجاری‌های‌ اقتصادی‌، صنعتی‌، فرهنگی‌ و سیاسی‌ محکوم‌ به‌ رنج‌ کشیدن‌، بردباری‌، ابتلا به‌ انواع‌ مفاسد و سرانجام‌ مرگ‌ و نیستی‌ اند‌…

واژگان کلیدی:  احمد محمود،داستان نویسی معاصر،زن،نقد جامعه شناختی،طبقات اجتماعی

علل فقدان حضور تأثیرگذار زن در داستان های کوتاه محمود

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از منصور خورشیدی پيوند ثابت

بحران

در برج های خیالی

نظم نفس های تن

متروک می ماند

دانش سپید دریا

بحران مستی را

سبک تر از هوا

در لبان آب

می تکاند

حکایت

با گریه روی سنگ

به خواب می رود

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چند شعر از مریم هاتف پيوند ثابت

۱ ـ

کفش هایم رابسوزانید
هنوزبوی عقب مانده گی های
 مرا می دهند …
 
 
 
۲ ـ
 
و هربار
 از دودسیگار پدرم کلافه میشوم
پرسه زنان
 سوی قبرستان می روم…

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
تراژدی ضحّاک در صحن اصلی خیابان / حنیف خورشیدی پيوند ثابت

غزل ضحّاک … به انقلابیون لیبی

_______________________________

خیلی عجیب و ساده و شانسی شروع شد

یک شهر از کنار آژانسی شروع شد

شهری که رگ گشود و خودش را تمام کرد

آن روز با ترانه ی ” نانسی ” شروع شد

با رمز یا حسین ” فقط یا حسین و ” بس

آتشفشانی از فرکانسی شروع شد

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقدی بر غزل نامه ی محمّد سلمانی / سالار عبدی پيوند ثابت

 

محمد سلمانی از شاعران غزل سرای روزگار ماست . وی از جمله شاعران معدود امروز است که با وقوف و آگاهی از چم و خم و ویژگی های خاص غزل این سال ها در هوای تغزل تنفس می کند . اولین موضوعی که ممکن است در مورد غزل در این سال ها به ذهن اهالی شعر و ادب خطور نماید بحث تجویز یا عدم تجویز این قالب در این برهه از تاریخ است که به سر می بریم که آیا این قالب سنتی با چهارچوب مشخص و محدود خود می تواند پاسخ گوی نیازها و دغدغه های انسان امروز باشد؟

        اگر در عصر پست مدرن اکنون که وجهۀ بارزی یافته است دقیق شویم ، نتیجه اش در باب شعر امروز این خواهد بود که صرف کلاسیک بودن یک قالب نمی تواند نشان از ضعف و ناتوانی آن در پاسخ گویی و ارضای سلایق ادبی روز مخاطبان باشد . چه ، آن چه اهمیت دارد پیام و سخنی است که در هر قالب و ظرفی ارائه می شود . از سویی ، من یک جنبۀ طلایی اعجاز در غزل – این قالب بسته و یکنواخت – می بینم که هرگز در انحصار چار چوب بستۀ تعریف شدۀ کلاسیک خود نمی ماند و با جاذبه ای جبلی و نامکشوف  که دارد به فراخور و تناسب موقعیت های مکانی و زمانی موجود موجب التذاذ می گردد .

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
پا / دکتر بیژن باران پيوند ثابت

 

شب خسته‌گی خود در ُکنَد به کفش،

ُخنک ز خالی پا

خلاص ز خش‌خش خزان

خُرناسه‌ی باد، پراش مرگ برگ سرازیر خندق خاک.

خالی ز شور روز، هیاهوی شهر، پله‌های صعود.

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
زن ، اجتماع ، ایران باستان / آیسا حکمت پيوند ثابت

 

بی شک وضع اجتماعی زن در هیچ دوره و تاریخی از وضع عمومی آن جامعه مجزا نیست. لذا در مورد وضع اجتماعی و حقوقی زن در ایران باستان از قدیم ترین ادوار تا پایان ساسانیان را باید مورد مطالعه قرار داد. بدون تردید سرزمین ایران یکی از قدیمی ترین و کهن ترین مراکز زندگی بشر بوده است و اسناد و مدارک در مورد شناسایی وضع زن و همچنین مرد چه در ایران و چه در جاهای دیگر بسیار نارسا و ناچیز است. به طور کلی بررسی نخستین جوامع بشر و ملت ها و اقوام گوناگون فقط به وسیله آثار و وسایل مکشوفه و آنچه از زندگی بشر این دوره به جا مانده امکان پذیر و قابل بررسی است.

در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد٬ تغییراتی در وضع اقلیمی ایران به وجود آمد. و انسان غارنشین اندک اندک برای خود خانه ساخت. در این دوران کانون خانواده مرکز قدرت قبیله بود. چون زن هم در خانه و هم در بیرون از خانه با مرد در کار تولید و رفع حوایج زندگی معاضدت و همکاری داشت٬ و از طرفی تولید و مثل و بچه زاییدن

نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقدی برمجموعۀ قاچاق عطر تو سرودۀ هادی خوانساری/سالارعبدی پيوند ثابت

می خواهم به غربت بروم

                                                                                                       

عاشق  زنی شوم

                                                                                                      

 و برای میهنم

                                                                                                    

 گریه کنم

(ص۶۶)

           هادی خوانساری را به چند دلیل موجه از نظر خودم عزیز می دارم! یکی این که تا به امروز در مسلک و مرامی که برای خود در حیطۀ هنر و شخصیت اجتماعی به تبع آن برگزیده است ، پای می دارد ، ثابت قدم است و اعتقادی راسخ داشته به آن چه گفته است و از او شنیده ایم! دیگر این که در جهت جامۀ عمل پوشاندن و نیل به آن چه گفته و اندیشیده است ، تلاشی جامع و خستگی ناپذیر از وی در طول این سال ها شاهد بوده ایم! این هدف جهادی و کوششی در واقع چیزی نیست جز پاس داشت و تلاش در جهت محقق ساختن آزادی ، صلح ، نوع دوستی برای تمام ملل و انسان های حاضر در جهان و در قید حیات!

       وی در این راه ، بدون چشم داشت به حمایت و پشتیبانی ، یک تنه و بی وقفه کوشیده است و خدمات ارزنده ای ارائه کرده است و به عقیدۀ من سزاوار تقدیر، تشویق و سپاس گزاری ست. وی به آزادگی و صلح جهانی ، حال در هر لباس و ملیتی که باشد احترام می گذارد و در جهت همه گیر کردن این اهداف مقدس و خدایی و شناساندن قهرمانان و اسوه های این راه پر خطر ، کوشیده است حال می خواهد میرزا کوچک خان ، باقر خان ، ستار خان و … خودمان باشد یا آزاده مردان غیوری چون چه گوارا!

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گاهی به مجموعه ی«دو واو»داوود ملک زاده/سریاداوودی حموله پيوند ثابت

 

عنوان مقاله : 

نگاهی به مجموعه ی«دو واو»داوود ملک زاده

…شاعری که از سمت زمین به آسمان می بارد.

___________________________

 

ـ بگذار همان قصه ی گندم باشد/بگذار زبان شعری ام گم باشد/بگذار بگویم تو کمان ابرویی/هر چند زبان قرن پنجم باشد ص۲۲

 ذهنیت من با شعر کلاسیک همساز نیست،اما مضامین اجتماعیِ غیر متعارف در بعضی رباعی های ملک زاده مرا وادار به خوانش «دو واو» کرد،نخست فکر کردم مانند بیشتر رباعی سرایان این دهه ها مرا به دوران ساسانی می برد؛ با همان فرمول جبری کلاسیک جزیی نگر!! ولی با هر بار خواندن وسوسه نوشتنم بیشتر می شد که ملک زاده هم یک روزی یک جایی به طنز گفته بود؛ نقد از قلم من طیبات است!! که  معتقدم  جهان بدون شعر ناممکن است زیرا شعر در هر پدیده ای حضور دارد و این نهفته گی را شاعرباید ممکن سارد که جز با تیز بینی و هوشیاری ممکن نیست….

 گفتگوهای زیادی پیرامون قالب رباعی هست؛ زبان رباعی شاید از لحاظ ساختار مشکل ترین صورت زبان است که فشار خون زبان پارسی با رباعی بالا و پایین می شد و در همه ی  دوران مخاطب داشته است. و هنوز هم کم و بیش نبض اش می زند. که سنگینی مفاهیم شعری در این نوع ژانر نهفته است. با توجه به قالب ساختاری تحول پذیر است و شاعر با باورپذیری  این دگرگونی را روش مند و  به زبان مدرن نزدیک کرده است.ملک زاده مانند کتاب قبلی خود «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» گاهی از مدار مداخله گر ی  بیرون می زند وبا کنایه نوعی از لفظ و معنی را بکار می برد ولی در این جا با گریز از عینیت های ساختاری و قالبی خواسته دیوار صوتی رباعی را  بشکند!

با این وصف غیر منصفانه است اگرخواننده دچار سوء تفاهم در تعبیرشود، زیرا شاعر در این ساختاربا طنازی و سمبل سازی و نماد پردازی ایده های خود را در قالب کلاسیک ریخته و با کلیت  مفاهیمی و هنجار شکنی های عاشقانه و اجتماعی توصیفاتی نابی به زبان آورده است:

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
باروری تنه ی خورشید / شاپور احمدی پيوند ثابت

  

 

 

کویر خوانی برای شهرزاد

_______________________

 

۱. کورها را می‌بویند و زهرخند را به جا می‌آورند. چتر مچاله می‌شود. شاید پله‌های زیرین بشکافند، آنجا که کفترها سینه به سینه‌ی آسفالت ریگهای سفید آسمان را ور می‌چینند. آخه هم پسین بود و هم خلوتگهی پاره. گلها کج می‌شوند و می‌دانند کورها از چه راهی تا نزدیکیها می‌آیند. می‌دانم نخستین و واپسین بار است که خارخار مُشت کسی را در تاریکی فرو می‌گیرم. پس از آن خواهم گریست. ستارگان یکی‌یکی خواهند خزید بر خاشاک لغزنده. چرا بازوان و شانه‌ات شبانه تکه‌ای نخ‌نما از آسمان و بوستان بود و زبانه‌ای دور ریخته از جویهای بسیار نزدیک که زنده بود و بیگانه.

***

  ۲ . نمی‌خوام این طور برگردم خونه با دلی خاکسار. باید بیشتر بنشینم. بهتره هیچی نگم، دوست فرهمند شعربینم. برای یکی دیگه می‌نویسم. نشون اون می‌دم. اون رو نیگا می‌کنم. تا صبح باهاش کلنجار می‌رم. کوفته و پکر می‌خوابم. خوب می‌دونی چی کار کنی. مفت همه چی رو بر می‌داری. خیلی پستی و ستمگر. توی خاکروبه‌ی کنار پایتخت دنبالم می‌گردی. هیچ وقت کهنه‌ای از خودم رو بیرون نینداختم. کاش سروکاری با جهان نداشتی. جهان ساکته. می‌شه کنارش بی‌دردسر غصه خورد.

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نفله / حمید رضا اکبری شروه پيوند ثابت

 

ای قرصا رو که بخورم دیگه راحتم ! نه، بایس یه جوری بشه کسی نفهمه مو خودمو نفله کردم .

نگاهشان که کرد دلش جیزی خورد . نه…! مو ایناهه از بچّگی بزرگ کردم ، دلم نمیاد بذاروم تنهایی بکشن. دس کی بیفتن خدا می دونه ، آب و دونه شونه کی بده .

نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعر بی‌قهرمان(آنا آخماتوا) / شاپور احمدی پيوند ثابت

 

شعر بی‌قهرمان /آنا آخماتوا

ПОЭМА БЕЗ ГЕРОЯ

ТРИПТИХ  

۱۹۴۰—۱۹۶۵

АННОЙ АХМАТОВОЙ

 

۹٫ پاره‌ی دوم

 

                                                                                               پیکرت، چه زنده، چه حساس،

                                                                                              همانند سایه‌ای، چه فروزان!

بارتینسکیBaratynskii

 

اتاق‌خواب زن‌قهرمان. شمعی مومی می‌سوزد سه نگاره از نقشهای زن میزبان روی بستر هست. سمت راست، کسی بز-پا؛ در مرکز، دلیریوم-سایکه Delirium-Psyche ؛ طرف چپ در سایه است. برخی گمان می‌کنند کلمبینColumbine * است، به نظر دیگران دنا آنا Donna Anna است (از «گامهای کامندیتور»]ستودنی [‍Commendatore )** در بیرون پنجره‌ی شیروانی، زنگیان در برف بازی می‌کنند. کولاک. عید سال نو. دلیریوم-سایکه از نگاره بیرون می‌زند و آوایی به گمان بر او خوانده می‌شود:

 

پرت کن پالتو اطلسیِ خزت را!

      از من رنجور مباش، گرامی،

            خود بسیار آن پیاله‌ی شراب را بر گرفته‌ام،

                  نه شما را، خودم را، سرزنش می‌کنم.

مجازات در حال حاضر مقرر می‌شود-

نگاه کن- آنجا، در کولاک چون گرته‌ی ناب

      زنگیان مایرخلدMeierkhol’d ***

            دیگر بار سوار اسب چوبی شدند.

نظرات[۰] | دسته: ترجمه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
فراخوان چهارمین جشنواره اینترنتی داستانِ کوتاه ِکوتاه دفاع مقدس پيوند ثابت

به یاد شهدایی که هنوز می آیند

و

 

به یاد جانبازانی که با درد  و جراحت جنگ مبارزه می کنند

 و

 گاه بسیار غریبانه می روند

نظرات[۱] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
رؤیا ، عدم ، ازل / سمیرا خورشیدی پيوند ثابت

۱ ـ

دریچه ای از پس دریچه ای

گم.

سلول ِ عقیم ِ رویا…

بر مثانه ی خوابهای سبک

می تازد ،

تا جذر و مد ماه

بر پستان ورم کرده ی راه شیری ها ،

تا خودکشی نهنگها .

بر اندام ِکه لمیده ای؟

در هیبت ِکه خاموشی؟

که عصای اعجازت

قلب ها را می شکافد.

دستان ِ روسپی باد ِ سرگردان

گهواره را تکاند.

غم از نای ِ بلند

فریاد شد ، خندید ، به خواب رفت.

….

به موازات ِ دو هجا

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
درنا / دکتر بیژن باران پيوند ثابت

برون ز آب، بر صخره
تنها به مساحی ایستاده
قامت قدیمی روح رود

بر تک پای کشیده،
پر خاکستری آبی،
نوک بلند در امتداد گردن با وقار
با دیدگان تیز، آب را می‌بیند در لغزش مار

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
به مناسبت روز مادر / اثری زیبا از رضا کاظمی پيوند ثابت

 

 

نام تابلو: سماع
 
تکنیک: کولاژ  ـ  نقّاشی
 
رنگ و روغن روی بووم
 
ابعاد ۵۰ در ۵۰ سانتی متر
 
تابلو شماره دو از سه گانه ی “پروانه ها” / رضا کاظمی

 

 

نظرات[۱] | دسته: حرفی از آن هزاران | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
میانجی های تفکّر ( ۲ )/ مسعود رفیعی طالقانی پيوند ثابت

 

عنوان مقاله : میانجی های تفکّر ( ۲ )، تیرگی های عصرت راببین

____________________________________

 

در فرهنگ های لغت فارسی ، در برابر کلمه معاصر نوشته شده است : همعصر ،‌همدوره ، همزمان  . این تعریف همچنین در افکار عمومی نیز رایج است و اصولا به همدوره بودن با زمان در جریان، ” معاصر بودن ” گفته می شود . از سویی به قرن جاری نیز ” دوران معاصر” می گویند   ، امّا آیا به راستی در تفکّر فلسفی نیز معاصر بودن معنایی، همانند همعصر و همدوران بودن دارد ؟ این موضوعی است که جورجو آگامبن ، فیلسوف ایتالیایی ، مورد پرسش قرار داد و پرسید ” ما با چه چیزهایی و چه کسانی معاصریم ؟ ” و نیز ” پیش از هر چیز معاصر بودن به چه معناست ؟” 

برای بسط این پرسش و درک بیشتر آن در شرایط حاضر، نگارنده ترجیح می دهد تا با مثالی ذهن مخاطب را روشن تر سازد تا پس از آن چند مورد از مثال های آگامبن نیز مورد بازخوانی قرار گیرد . مدّتی است که سریال ” قهوه ی تلخ ” در شبکه فروشگاه های کشور توزیع می شود و شخصیّت اصلی ماجرای داستان آن،  فردی است که از زمان حال، یعنی سال ۸۹ شمسی به ۲۰۰ سال قبل  بازگشته است و با افرادی روبرو است که شناختش از آنان، نه شناختی ظاهری، بلکه شناختی از دریچه ی تاریخ است . به تعبیر دیگر او در حالی در عصر آنان قرار گرفته که با عصر خودش فاصله ای بسیار دارد : ۲۰۰ سال .

نظرات[۱] | دسته: مقاله | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
خصیصه های تولید شعر شاملو/دکتربیژن باران پيوند ثابت

 

 مقدّمه

 شاید شاملو خوشش نیاید که او را با فردوسی در زبان فارسی همتراز دانست. ولی ۶۰ سال کار ادبی او  دو برابر تعداد سال های صاحب سطر “بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی” است. اگر فردوسی واژه های خراسانی را هزار سال پیش در شعر جا انداخت؛ شاملو واژه های زبان محاوره ای تهرانی را در کتاب کوچه، موازی کار سترگ لغتنامه ی دهخدا، گردآوری کرد و در آثار ادبی خود به کار برد. کتاب کوچه به صورت نرم الکترونیک در ویکی اینترنت به مرور خواهد آمد.

 نقد شعر و آثار شاملو ابعاد گوناگونی را دربر دارد. در این جستار سه خصیصه ی شاملو در باره ی شعر ـ که از او به صورت حضوری شنیده ام ـ واشکافی می شوند:

  • ♦ کوتاهی طولی شعر ـ متناسب با گنجایش حافظه کوتاه مدّت خواننده .
  • ♦ دستنویس اولین شعر ـ تقلیل کنترل مشعر در مغز راست بر نویسش در مغز چپ .
  • ♦ زمزمه ی خوانش شعر ـ کاربرد تلّفظ دهانی لحن و شنیدن آهنگ .

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از حامد ابراهیم پور پيوند ثابت

 

 دلم ،تنم ،وطنم زخمی است… وصله ی تن باش

خزان گرفته شکوه مرا شکوفه ی من باش

بیا دوباره به دیدار شعرهای مریضم

خزان گرفته بهار مرا ببخش عزیزم

 مرا ببخش اگر پنجه های گرگ ندارم

برای بردن تو نقشه ای بزرگ ندارم 

بخند ! پاسخ این اشکهای یخ زده خنده ست

…مرا ببخش اگر شعرهام خسته کننده ست

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از مهتاب کرانشه پيوند ثابت

مثلث بودیم !

معلق در رعایتِ عادت ها

با ضلع های ساقه ایِ دریغ و درد.

زخم بودی

در آستین پنجه هات

جاری در جراحت های کلامی هر روز!

مثل جنینی که میل ِ به او، در من جنبشی حتمی داشت / مثل آغوشی قلابی

نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
بررسی شعر و داستان با حضور محمود معتقدی و رسول یونان پيوند ثابت

سیزدهمین نشست عصر روشن با موضوع «چرا شعر؟ چرا داستان؟» برگزار می‌شود.

در این نشست که در سالروز برگزاری سلسله نشست‌های فرهنگی عصر روشن برگزار می‌شود، ابتدا پدرام رضایی‌زاده، لیلا صادقی و رسول یونان به شعر و داستان‌خوانی می‌پردازند.

پدرام رضایی‌زاده، متولد اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۰ است. او مجموعه‌ی شعر «اگر شیطان سخن بگوید» و مجموعه‌ی داستان خود را با نام «مرگ‌بازی» منتشر کرده است. او همچنین رمانی دارد با عنوان «نیم‌ ساعت مانده به صدای جیرجیرک».

لیلا صادقی، متولد ۲۸ فروردین ۱۳۵۶ است. از او علاوه بر آثار داستانی چون ضمیر چهارم شخص مفرد، وقتم کن که بگذرم، اگه اون لیلا ست، پس من کی‌ام؟!، داستان‌هایی برعکس، و بالاتر از سیاهی نقطه، شعر- داستان از غلط‌های نحوی معذورم، نیز منتشر شده است.

از رسول یونان، متولد ۱۳۴۸، نیز علاوه بر مجموعه شعرهای روز بخیر محبوب من، جاماکا، پایین آوردن پیانو از پله‌های یک هتل یخی، کنسرت در جهنم

نظرات[۰] | دسته: خبر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مزامیر خاکستری هوشنگ چالنگی / سریا داوودی حموله پيوند ثابت

            « مریدی در معبد زنبق ها نیست، مبادا گیاهان بوی حرف شاعران بگیرند »

 _____________________________________

 

در خصوص شعر موج ناب و موج نو خوزستان زیاد شنیده ایم . از شب های شعر خوشه تا معرّفی شاعران در مجلّه ی تماشا، از مفید و بنیاد و فردوسی گرفته تا نقطه نظریه های کی و کی در دنیای سخن ، آدینه ، معیار ، عصر پنج شنبه و اظهار نظرهای دیر از راه رسیده ها در هفته نامه ها و روزنامه ها که همچنان به تشریح دل و روده موج ها نشسته اند و شترهای بالدار را نمی بینند !  و امّا همه و همه ندیم موج اند نه شعر ! زیرا از دیدگاه شعر مهم است آغازگر که بوده است، ولی خیلی مهم تر این که چه کسی هنوز شاعر مانده است ؟ حالا این کلاف به دست کی و کجا و چگونه ، این حرف های ژورنالیستی تیر در تاریکی است؛ چرا که شعر خوب و اثرگذار احتیاج به این همه سابقه سازی ندارد و این نان های محفلی خشک و غیر قابل هضم اند و خیلی ها زیر چتر خودشان خیس شده اند !! اگر این طیف پر شعار رو به قبله حقیقی شعر داشتند، به بلوغ فکری ، ذهنی ، اجتماعی نزدیک می شدند و شعر جنوب هم لگدکوب فلانک و بهمانک نمی شد .

از این رهگذر باید گفت زیر سایه ی جناب هوشنگ چالنگی خیلی حرف  نشسته است دفتر و « زنگوله تنبل » به دور از همین باد و مبادها با صدق آمده است تا خود به « بودن » اعتراف کند و یا به قول ارسطو در متافیزیک امری پذیرفتنی شود، زیرا : «آنچه هست که هست و یا از آنچه نیست که نیست صدق است »

نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از منصوره اشرافی پيوند ثابت

 

تمام تاریخ دویده ام

آفتابم کجاست؟

خورشیدم کو؟

خسته ام .

 

برده ای

 تحسین شده

کارخانه ای متحرّک

محصور زندانی،

به نام خوشبختی .

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
به بهانه ی بغض سال نو / سهند ستّاری پيوند ثابت

 سهند ستاری

آنچه که همواره در سیر تاریخ مدار متن اندیشه آدمی، مسبّب نشر و زمزمه و بازتولید دیسکورس های مدنی شده است، صرافت پاسداشت آغاز سال نو را بر ضرورتی متمرکز خواهد داشت که ریشه در واکاوی موجبات نقض آرمان ها و انگیزه فعلیت آنها دارد. بازخوانی آرزوهایی که در روزهای پسین، همچون هدفی راسخ جلوه می کرد و اکنون از فرط تحمّل سرخوردگی های دورانی، تنها باتلاق وهم و خیال را مأمن خود می پندارد و البته آرمان هایی که همچنان  به حکم امید، ما را به رؤیت سحرگاه آینده تسلّی می بخشد. بی تردید در امتداد خیابان یک طرفه روزگار، هنگامی که به انتهای آن می رسیم، گاه ترس از تحمّل تکرار دیروز و پرسش از چگونگی به بار نشستن اندیشه ی مهاجم، آرمان هایمان را بر خیالی موهوم تصویر می کند، امّا با تمام این اوصاف همین زمزمه ی تجربه سالی جدید است که بار دیگر افسون امیدواری را در سراسر شهر فریاد می زند.

نظرات[۰] | دسته: حرفی از آن هزاران | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چرخ زدن در باد/ منصور خورشیدی پيوند ثابت

من درخت شهرزاد می بافم

شاعر : مینا میر صادقی

نشر آرویج

 

____________________________

 

بی توجّهی به هماهنگی اجزا و اشیا درزبان موجب می شود تاشاعر در القای مفاهیم ، ذهن خود را در گیر اموری کند که تناسب چندانی بین کلمات و معنای حاصل از آن  وجود نداشته باشد .

شاعر نیّت بیان کلمات ، ترکیبات و تصویر های بر ساخته را زمانی آشکار می سازدکه پاسخی به تمنای درونی خود داده باشد؛ برای بیان امر واقع که در زندگی روزمرّه با آن دست به گریبان است  :

لباس هایت را در بغض جا می گذارم

و نامت را که می آورند

چاهی در گلویم چادر می زند

کسی صدایم می کند

منظور شاعرساده تر از نمونه ی فوق این گونه بیان می شود :

 

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
عشق ازلونی دیگر در غزل حسین منزوی/سالارعبدی پيوند ثابت

ماوصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم

روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان

 

            در مورد حسین منزوی و شعر او تا به حال مطالب جسته و گریخته‌ی نه چندان زیادی نوشته شده است، امّا مطلبی که به وضوح و روشنی در مورد نقش و جایگاه منزوی در شعر معاصر امروز نوشته شده باشد به چشم نمی‌آید. نوشته‌ها بیشتر یا به کلّی‌گویی و ابهام در مورد گوشه‌ای از مشخّصات شعری وی پرداخته یا به تعریف و توصیف غیرکارشناسی در مورد منزوی و شعرهایش که این حاکی از آن است که نویسنده‌ی آن آگاهی و اطّلاع چندانی از شعر امروز و ویژگی‌های موجود در آن و به‌خصوص نقش و جایگاه منزوی در این میان ندارد و تنها در این‌جا و آن‌جا شنیده و خوانده است که مثلاً حسین منزوی پدر غزل معاصر ایران است یا در مقدّمه‌ی برخی کتاب‌ها خوانده که چه القاب و عناوین مطنطنی از جانب نویسندگان آن کتب به منزوی داده شده است و در ذهن خود همه‌ی این تعاریف و برجستگی‌ها را جمع آورده و با رنگی از تعصّب که اساساً نکوهیده است و چشم واقعیّت ‌نگر را کم‌سو می‌سازد، به عنوان نوشته‌ای و مقاله‌ای در جایی به چاپ رسانده است و چه بسا این مقالات هیچ نقشی در تعیین و معرّفی جایگاه شاعر شوریده‌حال ما به جامعه‌ی ادبی ندارند و بیش‌تر نقش سوء دارند و بس.

           نوشته های دیگری هم که توانسته‌اند تا حدّی نقاب از برخی اندیشه‌ها و عواطف طنّازانه‌ی منزوی بگشایند ،راه به جایی نبرده‌اند؛

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دو شعر از فاطمه اختصاری پيوند ثابت

 

«زیر درخت گلابی!»

 

۱

[بساط سبزی، توی حیاط، زیر درخت]

 

۲

سُرور خانم… و چند تا زن ِ خوشبخت!!

سُرور خانم و یک مشت حرف عُق دارش

از عشق و عقد و عروسی و مجلس پاتخت

سُرور خانم و بند دکلته ی سبزی

که گیر کرده به یک چیز ِ زنده ی ِ سرسخت

بساط سبزی، توی حیاط دلگیر ِ ↓

سُرور خانم

نظرات[۸] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image